Wednesday, December 8, 2010

قرارداد بردگي اعراب با ايرانيان

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via Roshangar's blog on 12/6/10

 

قرارداد بردگي اعراب با ايرانيان

ميرزاآقا عسگري. ماني

 
ده فرمان اعراب عليه ايرانيان

وقتي «فتح‌الفتوح» اعراب بر ضد ايران در «جنگ جلولا»* روي داد و کمر سپاهيان ايران، کيان ايران و سربلندي ايراني در برابر سرداران سپاه عرب درهم شکست،ايرانيان براستي زير شمشير، شلاق، آيات و فرامين اعراب مسلمان قرارگرفتند. چند ميليون ايراني در دو قرن نخستِ پيروزي مسلمانان برايران کشته شدند. صدها هزارنفر به هندوستان و شرق اروپاي امروزي گريختند. مسلمانان، مردم ايران را «بنده»، «موالي»؛ «برده»؛ «کنيز»؛ «عجم = لال»؛ «مجوس= جادوگر وحقه‌باز» ناميدند و دماغ ايرانيان را به خاک ماليدند.

مسلمان‌هاي عرب قراردادي نانوشته را به ايراني‌ها تحميل کردند که تا به اکنون نيز اجرا مي‌شوند:

? – چون مردم ايران از دين و سپاه عربستان شکست خورده‌ بودند (وهنوز هم اين شکست جبران نشده) بايد روزي 20 بار به سوي عربستان (پايتخت اسلام که محمد از آنجا برخاسته بود) زانو بر زمين بزنند و سنگي سياه در «ام‌القراي اسلام» را سجده کنند

? – در اين سجده؛ ايرانيان (مانند ملت‌هاي شکست‌خورده‌ي ديگر) بايد 20 بار پيشاني خود را هم به خاک عربستان (مُهر نماز) فرود بياورند و تعظيم‌کنان اظهار عجز، عبوديت و بيعت کنند!

? – ايرانياني که ستاينده‌ي اهورامزدا بودند و خود؛ پيشوائي با نام زرتشت داشتند، پس از شکست از مسلمان‌ها بايد 12 بار در 2 نوبت شبانه روزي با صداي بلند اعتراف کنند: «الله اکبر! اشهدان محمد رسول‌الله. اشهد ان علي ولي الله ...» تا يادشان نرود که مزدا بي مزدا! زرتشت بي زرتشت! ايران بي ايران! محمد عرب و علي عرب ارباب ايرانيان شده‌اند!

?- در عراق جنگي اتفاق افتاد بين دارو دسته‌هاي معاويه و حسين که هيچ ربطي به مردم شکست خورده‌ي ايران نداشت (مانند جنگ فلسطيني‌ها و اسرائيلي‌ها). جنگي بود بر سر قدرت و خلافت و ثروت بين خود عربها که پيروان دين محمد بوده‌اند. اما ايرانيان 14 قرن است بايد مراسم عزاداري براي «سالار شهيدان؛ حسين ابن علي» برگزار کنند؛ و در سوگ آن آدم‌هاي نديده و نشناخته که دشمنان مردم ايران بودند بر سر و سينه‌ي خود بکوبند، گِل و خاک و کاه برسر بريزند، نذري بدهند، قرباني بکنند، گريه و زاري بکنند، قمه و زنجير بزنند تا يادشان نرود که برده؛ موالي و مسلمان شده‌اند. آنان بايد بر سر خود بکوبند تا يادشان نرود برده‌ي اعراب شده‌اند. (آفرين بر اين ايرانيان که گويا فرزندان کوروش و آرش و رستم بوده‌اند!)

?- ايرانيان مجبور بودند (و هنوزهم هستند) که کتاب ديني عربها (قرآن) را ببوسند و برچشم بگذارند! آنهم پس از اين که «طهارت» گرفته باشند تا نجاست ايراني بودنشان برطرف شده باشد! ايرانيان مجبورند قرآن را «مقدس» بدانند و آيات آن را شب و روز در خانه و مسجد، بهنگام تولد فرزندان و بر سر گور مردگان خود با صداي بلند براي يکديگر بخوانند تا يادشان بماند از دست عربهاي مسلمان شکست خورده‌اند و موالي و بنده‌ي آنها هستند. (درود براين ايرانيان که پدراني همچون فردوسي و کاوه و بابک داشته‌اند!)

? – ايرانيان شکست خورده بايد به نمايندگان ديني عربها باج‌هاي گوناگوني بدهند مانند: جزيه، خمس، زکات، سهم امام، اوقاف، نذري؛ قرباني و...
? – از «وظايف شرعي» ايرانيان يکي هم اين بود و هست که بايد به زيارت، پايبوسي و آستان‌بوسي و خاک‌ليسي عرب‌هاي پيروز بروند. به زيارت قم، مشهد، کربلا، نجف، سوريه و مکه. بايد بروند حتا معجر قبرهاي پيروزمندان برايران را ببوسند و از آنها طلب «مغفرت» کنند!

? – براي اين که نکند يک وقتي ايرانيان بفکر رها کردن خود از چنگال عرب‌زاده‌هاي مسلمان شوند، بايد براي درمان دردهاي بيشمار خود که بر اثر تسلط اسلام و عرب بر ايران بوجود آمده، چشم براه نسل دوازدهم خاندان امت و نبوت عربي يعني «امام زمان» بمانند! سرانجام شايد آن طفل 4 ساله عرب (که لابد دست چپ و راستش را هم نمي‌شناسد) پس از 1400 سال و درست در قرن 22 که سده‌ي علم و دانش است از چاهي در بصره ظهور کند و به داد ايرانياني برسد که از دست اجداد خونريز او به نکبت ابدي دچار شده‌اند! حتا شاه و شاهزاده‌ي ايراني هم: يا کمر بسته‌ي «امام رضا و صاحب‌الزمان» هستند يا نام آنها و اجدادش را برخود نهاده‌اند! حتا پهلوان وزنه‌برداري يا فوتبال ايران هم درصحنه‌ي جهاني اعتراف مي‌کند که با ياري آن بچه‌ي 4 ساله توانسته نفر اول جهان شود!

? – ايرانيان شکست خورده بايد احترام ويژه‌اي به نوه نتيجه‌هاي عربهاي چيره شده بر ايران بگذارند که نام سيد (آقا) بر خود نهاده‌اند. بايد به نام «نذري و خيرات» به «سيدها = سرورها) باج بدهند و در برابرشان تا کمر خم شوند و به «سادات» ابراز بندگي و ارادت نمايند تا يادشان نرود که اگر آن امام‌ها و سرداران ايران‌کوبِ عرب مرده‌اند؛ نوادگانشان در «ايرن اسلامي» حي و حاضرند و حتا يکي از آنها با نام سيد روح‌الله خميني رهبر انقلابشان عليه شاه بوده است، و يکي ديگر با نام سيدعلي خامنه‌اي رهبر فعلي‌شان است!
اکنون ما به‌جاي «سپاه ايران»؛ «سپاه قدس»؛ «سپاه محمد» و«سپاه خاتم‌الانبياء» داريم! گرچه گويا عرب‌ها ازسر ما دست برداشته‌اند اما نمايندگان ايدئولوژيک آنها (سپاه پاسداران، بسيج، سربازان گمنام امام زمان، روحانيون، سادات، طلبه‌ها، آيت‌الله‌ها و...) دارند اقدامات سعدابن‌ابي‌وقاص را درايران عليه ايرانيان ادامه مي‌دهند
!(يعني: ما خود به دشمن خود تبديل شده‌ايم و ديگر نيازي به سعد‌ابن‌ابي‌وقاص، عمرابن خطاب، علي‌ابن‌ابي‌طالب؛ محمد ابن عبد‌الله و يزيد‌ابن مهلب نداريم!)

?? - ايرانيان بايد در نماز جماعت، پشت سر يکي از نمايندگان اسلام عربي که نامشان «روحاني» يا «آخوند» است قرار بگيرند و مانند ميمون از هرکاري که او مي‌کند و هرچه که او مي‌گويد تقليد کنند. ايرانيان بايد مقلدِ «مراجع تقليد» باشند! (يعني، هم بايد ماچ بدهند و هم پول و هم کول!) تا يادشان نرود که در سال ?? هجري (هجرت محمد از مکه به مدينه که هيچ ربطي به ما ندارد اما شده مبداء تاريخ ما!) سردار عرب: سعدابن ابي وقاص در جنگ جلولا، به دستور عمرخليفه‌ي مسلمين و با پشتيباني علي‌ابن‌ابي‌طالب؛ فتح‌الفتوح عربي عليه ايرانيان کرد و ايران بزانو درآمد از 14 سده‌ي گذشته تا به اکنون نتوانسته قامت و زانويش را راست کند!

يک پرسش از هم‌ميهنانم:
چرا آخوندهائي که بر منبر اين همه براي ماجراي «صحراي کربلا» جلز و ولز مي‌کنند، هرگز عليه سعدابن ابي وقا
ص يک کلمه هم سخن نگفته و نمي‌گويند؟! چرا نام کاخ آخرين پادشاه ايران «سعدآباد» بود؟! چرا روحانيان، مراجع تقليد و آخوندهاي ايران از شکست رستم فرخزاد به دست سعدابن ابي وقاس ابراز تاسف نمي‌کنند؟! چرا بسياري از ايرانيان مقلد اين جماعت ضدايراني‌‌اند؟!

--------------------------------------------------------------
* جنگ جلولا. برگرفته از ويکيپيديا
پس از جنگ تيسفون و سقوط پايتخت ساسانيان ، يزدگرد سوم آخرين پادشاه ساساني تيسفون را ترک گفته رهسپار حلوان که شهر کوچکي در نزديک خانقين کنوني بود، شد تا مقدمات اعزام نيرويي را فراهم آورد. بعد از چندي به سعد بن ابي وقاص خبر رسيد که يزدگرد سوم در حلوان قشوني جمع کرده، در صدد جنگ‌است. سعد کس نزد عمر فرستاد تا از وي درباره? تعقيب يزدگرد اجازت کند. عمر در پاسخ دستور داد خود سعد در مدائن بماند ولي برادرزاده? هاشم ابن عتيبه با دوازده هزار نفر از سپاهيان را بدانجا بفرستد. [?] خره‌زاد فرخزاد که در اين زمان سپهسالار ايران بود چون از تيسفون بيرون آمد به جلولا که رسيد به صوابديد بعضي از سرداران ديگر در صدد برآمد پيش از آنکه لشکرش پراکنده شوند و هر يک بجايي بروند، يکبار ديگر پيش هجوم عرب درايستد و در دفع بلاي آنها جهدي بکار برد. در زماني که يزدگرد در حلوان بود فرخزاد نامه‌اي به او نوشت و از او مال و لشکر مدد خواست. يزدگرد مال و سپاه جهت وي فرستاد و حتي از اصفهان نيز لشکر به ياري وي فراز آمد. بموجب يک روايت ديگر مهران رازي بود که در اين واقعه فرماندهي داشت.

 

Permalink | Leave a comment  »


 
 

Things you can do from here:

 
 

2 comments:

  1. سلام
    من خودم عاشق ایرن و فردوسی ام
    نوشته ی ( درود براين ايرانيان که پدراني همچون فردوسي و کاوه و بابک داشته‌اند!)
    منو به شگفت واداشت !!
    خود فردوسی هم شیعه بود مسلمان بود اما ایرانی مسلمان
    یک ایرانی نباید متعصب باشد و به خاطر نژاد ، دینی را مسخره نماید !!
    پس دین مسیحی هم ( بنی اسرائیل ) که از عبری بلند شد نباید پذیرش خیلی ها شود
    دین یهودی هم همین طور
    اگر این طور باشد فقط آیین هایی چون بودایی فقط برای چینی ها ، برهمایی فقط برای هندی ها و... باید باشد ؛ نه این گونه نیست ما ایرانیان پذیرایی کرده ایم از دینی که همچون زرتشتی می دانستیمش ولی از آن کامل تر
    این جا را ببینید http://ariaeifar.blogspot.com/2010/11/islam-and-zoroastrian.html

    ReplyDelete