Sent to you by گریلا via Google Reader:
به علت برخورد احساسی با مساله عاشورا، روایت ها از این داستان بسیار زیاد است. هرکس به فراخور توانش در گریاندن مردم، تکه ای به آن اضافه کرده است.
اما بخشی که همه روایات متفق القول به آن معتقدند این است که سجاد در آن مکان حضور داشته است، اما به دلیل بیماری به نبرد نرفته بود و در خیمه پیش زینب استراحت میکرد. نکته قابل تاملی که در این نکته وجود دارد این است که سجاد زنده ماند و به دست لشگریان یزید کشته نشد، به عنوان برده هم فروخته نشد (هرچند که فکر نمیکنم با توجه به دائم المریض بودن ایشان کسی رغبت به خرید ایشان میکرد) و بعد از عاشورا هم آنقدر آزادی داشت که بتواند باقر را تولید کند.
این نکته میتواند خط بطلانی بر داستانهای علی اصغر و ... باشد، چرا که لشگر پیروزی، که آنقدر مرد باشد که بعد از پیروزی، جانشین فرمانده نیروی های متخاصم را نکشد، خیلی بعید است که دست به کشتن بی دلیل طفل بی آزار او بزند.
داشتم فکر میکردم که اگر لشگریان یزید هم به اندازه پدربزرگ حسین بی رحم بودند و مانند ماجرای بنی قریضه، بعد از پیروزی سر تمام مردان و پسر بچه ها را قطع میکردند و زنانشان را به کنیزی میگرفتند. دیگر نه باقری بود و نه جعفری که بخواهند این دسیسه به نام شیعه را درست کنند و به خورد ما بدهند و از ما سواری بگیرند.
پس "لعنت بر یزید". لعنت بر او که اگر سجاد را هم کشته بود (یا لااقل اخته کرده بود) الان ما توی کشور خودمان داشتیم زندگی میکردیم و آواره غربت نمیشدیم.
مردک رئوف القلب بی شعور :D
پ.ن: دوستان تذکر دادند که باقر در زمان عاشورا چهار پنج ساله بوده، که البته حق با آنهاست. پس لعنت مضاعف بر یزید که هر دو را نکشت.
Things you can do from here:
- Subscribe to مگس using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
No comments:
Post a Comment