Saturday, October 9, 2010

اینترنت، گربه سیاه اسلام

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via Donbaleh.com by namnami on 10/8/10

دنیا را طوری ساخته اند که انگار قرار نیست هیچ طرز فکری تا ابد، رخصت جولان داشته باشد و مثلاً هر دین و آیینی باید بالاخره به نحوی با سر به زمین خورانده شود تا نوبت به آیین بعدی برسد. اتفاقی که بی رحمانه برای مسیحیت افتاد.. در هر مورد، ایدئولوژی از جایی می خورد که بیشتر آسیب پذیر است، پاشنه آشیلش محسوب می شود و یا به عنوان " باگ " سیستمش شناخته می شود. در مورد مسیحیت، این باگ اساسی، فقدان چارچوب منظم و منطقی و همزمان، انباشتگی از جفنگیات من درآوردی چپانده شده در انجیل بود. برای همین یک دانشمند ستاره شناس و عدسی ساز مثل گالیله که سرش به کار خودش است و کاری به دنیا و آخرت و بکن نکن های شریعت ندارد هم می توانست برایش به یک "تهدید" تبدیل شود… چه رسد به آن هایی که برای در هم کوبیدنش کمر همت بسته بودند. مثل همه موجودیت های این دنیا، مسیحیت هم در عین دارا بودن وجوه منفی، نقاط قوتی داشت که مهم ترینش آسان گیری و ملاطفت بود. چنانچه که حتی نسخه های جعلی اش هم ظریف و نحیفند. مهم ترین نشانه اش به نام تثلیث هم که حول یک بحث خانوادگیست (پدر و پسر و فلان و بهمان). اما این نقاط قوت در دنیای خشن قرون وسطی، نتوانستند در برابر عطشی که برای برداشت های زبر و زمخت از دین ایجاد شده بود مقاومت کنند. کلیسا هم فهمیده بود برای اداره کردن جامعه دینی، نمی شود خیلی لطیف بود. مخالفین مسیحیت، به مرور پاشنه آشیل مسیحیت که همانا لنگیدنش در زمینه علم و منطق بود پیدا کرده بودند. کلیسا تا ابد نمی توانست با کشتار و شکنجه و اعتراف گیری و "جلادیسم تقدس یافته" شورش این مخالفین را به تأخیر بیاندازد. و در نهایت مسیحیت زمین خورد. و کارش به جایی رسیده که امروز برای واتیکان همان جوک هایی را می سازند که ما برای قزوین می سازیم !!! اسلام اما این نقض ها را نداشت، چارچوب دار بود. خجالت نمی کشید، نفس کش می طلبید.. اهل جنگ بود. به کسی باج نمی داد. اما این هم برای خودش نقض هایی همراه داشت. اگر مسیحیت، پاسخی بود در برابر روحیه زمختی که دین یهود و پیامبرانش به جامعه تزریق کرده بودند و متعاقباً موجب بیزاری مردم شده بود، می توان گفت اسلام هم پاسخی بود به بی سر و سامانی و آپارتاید اعتقادی که مسیحیت به جان اجتماع انداخته بود. (نمونه جالبش کاربرد چندگانه کعبه در آن زمان که هم برای پیروان آیین ابراهیمی محترم بود هم برای بت پرستان هم برای سوداگران..سر حجرالسودش هم دعوا می کردند و به خاطر کلید داری اش آدم می کشتند). هر چقدر مسیحیت برای این بود که بگوید : "موسی را خیلی هم جدی نگیرید، خدا پرستی اینقدرها هم پیچیده نیست"، اسلام برای این بود که بگوید" خیلی شل داده اید، زندگی و دینداری اینقدرها هم آبکی نیست". بنابراین از این جهت که اسلام هم نوعی "واکنش" است می شود افولش را پیش بینی کرد چون به هر حال این واکنش در زمان خودش هرچقدر هم که به جا مفروض شود، به درد کنش های امروزی نمی خورد. اما آنچه که در کمرنگ شدن تدریجی اسلام تأثیر مهم تری دارد، خاصیت ذاتی واکنش گونه اش نیست. بلکه معایب و نقص هاییست که داشته و دارد. مسیحیت از جهل بهره برداری فوق العاده ای کرد. از دسترسی نداشتن بشر به علوم مختلف سوء استفاده کرد و هر چه تخیل و توهم ممکن و مرتبط با دین را به اناجیل وارد نمود. که یک گوشه ناچیزش شد کشتی گرفتن یعقوب با خدا و مسطح بودن زمین!!! … یک گوشه بزرگش شد فرهنگ اعتراف به گناه در برابر کشیش، که تا امروز هم ادامه پیدا کرده (نسخه ای هوشمندانه برای تثبیت ذهنیت بالادستی بودن متولیان دین بر عوام). به محض اینکه بشر قدم به دنیای علم گذاشت، مخصوصاً از نوع فیزیکی و مکانیکی اش (که معمولاً نسبت به لطایف ماوراء طبیعت گستاخ و بی ترحم است) قدرت قهریه کلیسا هم رنگ باخت. اما در زمان اسلام، بشر مثل قبل بی هوش و ذکاوت و بی علم و آگاهی نبود.. چیزهای زیادی فهمیده بود… یا لاقل آن قسمت از بشریت که خارج از شبه جزیره عربستان بودند چیزهای زیادی فراگرفته بودند. بنابراین نمی شد، و منطقی هم نبود، که هر حرف پوچ و بی اساسی زده شود. بنابراین اسلام به دو وسیله تمسک جست: 1- قریحه هنری 2-ایزولاسیون. مورد اول برای این بود تا از روحیه جدید و منطق گرای بشر گریز زده شود.. اصرار قرآن به حفظ وزن و قافیه و سبک شعری هم موید همین مهم است.. به این معنی که این یکی، استثنائاً یک مسئله هنری و ماوراییست (وبا قبلی ها خیلی فرق دارد).. خیلی فراتر از علم و منطق است. اصلاً انقدر هنری و شیک است که منطق و علم ناقص شما در برابرش مبتذل می نماید!! … مورد دوم هم در مورد پیروان این آیین پیاده شد ( و البته همچنان می شود). در دنیای منطق گرای موجود، اسلام جذب مخاطب را بسیار مشکل دید، و برای همین قدر تک تک گرویدگان و پیروان را دانست. پس با آنها چه کرد؟ زر ورق پیچ شان کرد! یک مسلمان به صورت پیش فرض بهتر تشخیص داده شده که از عوالم بیرون از محیط خودش بی خبر باشد… یا اگر هم ناخواسته یا به اجبار با خبر شد، به صورت خودکار، برتری شان را نفی کند. ایزوله بودن خلاصه به "دوری گزیدن" نمی شود. می شود در عمق شلوغی و هیاهو بود و هیچ نشنید. این ایزولیشن، در طول سال ها، به یک مکانیزم دفاعی هوشمند تبدیل شد. اگر مسیحیت از "ندانستن" بهره می گرفت، اسلام از "دسترسی نداشتن" بهره گرفت و این عدم دسترسی را مجموعاً در دو فاز تعریف کرد: 1- فرد یا جامعه نمی داند که آلترناتیوهای دیگری وجود دارند 2- فرد یا جامعه خبر دارد چه آلترناتیوهایی وجود دارند اما به صورت خودکار همه آن ها را رد می کند. مثال عینی اش را می توان چنین شرح داد که دقیقاً همانند مردیست که برای وفا دار نگه داشتن همسر خود، دست به رفتار بیمارگونه ای می زند… او را در خانه حبس می کند تا چشمانش به هیچ موجود مذکری نیفتد. و اگر هم بر حسب اتفاق، افتاد، از قبل آنقدر از لحاظ روانی روی ذهنش کار کرده باشد که زن بیچاره به صورت خودکار، مرد بیگانهی تصادفاً دیده شده را دزد، راهزن یا متجاوز فرض کند. که در هر صورت آن چه که اتفاق می افتد همان مقصود شوهر، که همانا در خانه محبوس ماندن زن است. اگر جریان گالیله، کمر مسیحیت را خم کرد، امروز، اینترنت و رسانه ها مرتبط با آن، کمر اسلام را خم می کند چرا که سدها و حصارهای آن ایزولاسیون را در هم می شکند. و بنابراین اصلاً عجیب و بعید نیست که بعد از چین، بزرگترین دشمن اینترنت، یک کشور اسلامی به نام ایران باشد. این که چرا از باقی کشورهای اسلامی پیشی گرفته به جهت مذهب تشیع و ایدئولوژیک تر بودنش است. بقیه کشورهای اسلامی، با وجود اسلامی بودن، پادشاهی اند. به عبارتی اول پادشاهی اند، بعد اسلامی. اما حکومت ایران، ایدئولوژیک است. سلطنت ابزار و قواعد شناخته شده ای برای حفظ قدرت دارد، همه هم از آن با خبرند.. چه اینترنتی در کار باشد چه نباشد. حرف علیه پادشاه یا شاهزاده ممنوع است، حتی اگر سیصد سال عمر کرده باشد. اما ایدئولوژی ها مجبورند از خودشان دفاع کنند و گرنه محکوم به فنا و ذوب شدن در مسیر تاریخند، حتی اگر فقط 30 سال طعم قدرت را چشیده باشند. برای اینکه بتوانند از خودشان دفاع کنند، باید میزان حمله را به حداقل برسانند. به حداقل رساندن حمله هم با ایزولاسیون انجام می پذیرد. فیلترینگ، سانسور، ارعاب، جیمزباند بازی های اینترنتی، مفسد نمایی قشر نخبه و روشنفکر، ایذاء و تمسخر و توهین به پیروان فرقه ها و مذاهب دیگر، آخرالزمان گرایی و ساز آرماگدون نوازی، شیطان سازی از غرب و بزرگنمایی دشمن و مظلوم نمایی و غیره همگی در همین راستا هستند. چون فقط یک راه برای مخاطب ایرانی وجود دارد، یا اصلاً نداند راه های دیگری برای تفکر و زندگی هست (که ارسال پارازیت و تعیین عمدی سقف بسیار پایین سرعت اینترنت و گزاف بودن قیمتش از روش های عملیاتی کردنش است) و یا اینکه خبر داشته باشد اما با توجه به شستشوی مغزی قبلاً انجام شده، همگی را طرد و پیگیری شان را معادل سقوط در جاده انحراف و گمراهی بداند. (تأکید کودکانه این روزها بر واژه "بصیرت" در همین راستاست). اما به هر ترتیب، اینترنت و به عبارت کلی تر، "فضای سانسور ناپذیر" دنیای امروز، کار خودش را خواهد کرد. (همان طور که در جریان کاریکاتورها کرد و هیچ چیز جلودارش نشد).هرچند که حاکمیت های دینی فعلی همه تلاششان را کرده و خواهند کرد تا تأثیراتش را به حداقل ممکن برسانند (که فنی ترینش، مسدود کردن بزرگراه های اطلاعاتی است. و فرهنگی ترینش، اعزام جوخه های تربیت شده و سازمان یافته طرفداران به سمت فضای مجازی، به خیال تغییر دادن محیط سایبر به نفع خود… که اگر قرار بود موفقیت آمیز باشد، کمونیست ها خیلی وقت پیش تر طعم دست آوردهایش را می چشیدند). اسلامی که دست و پا می زند تا خود را علمی و منطقی معرفی کند، با خیل اشخاص شناس و ناشناس همراه با انبوه سوالات و تردیدها روبروست که دسترسی شان به متون دینی همانقدر گسترده است که یک طلبه حوزه! … امروز، اسلام پرمدعا، با یک مشت مغرض و بهانه جوی صرف طرف نیست، بلکه برخی از منتقدانش حافظ کل قرآنند، نهج البلاغه را از بر کرده اند… و حدیثی نیست که از زیر دستشان در رفته باشد. اگر تا دیروز، هر حرف معترضانه ای، یا به حکم شمشیر در گلو محبوس می شد، یا به فشار جو جامعه متعصب، امروز فضایی فراخ و ازاد فراهم شده که هر کسی به خود جرئت می دهد، اصولی ترین اصول هر مکتبی را زیر سوال ببرد. نه… اینترنت قرار نیست اسلام را زنده به گور کند، همان طور که گالیله واتیکان را به توپ نبست. هنوز هم مسیحیت دین اول دنیاست. فقط همان کاری را می کند که علم جدید با کلیسا کرد!… چه بلایی مصیبت بار تر از این؟!!

 
 

Things you can do from here:

 
 

No comments:

Post a Comment