Sunday, October 31, 2010

آیا انسان، تکثیرکننده‌ی «مم» است؟

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via Radio Zamaneh by admin@radiozamaneh.com (Radio Zamaneh) on 10/31/10

سوزان بلکمور، روان‌شناس انگلیسی بر این نظر است که «تفکر» پایه در ذات خود دارد و خودش را به روش ژن‌ها به صورت واحد تفکر که «مم» نامیده می‌شود، منتقل و تکثیر و از بدن انسان به‌عنوان وسیله‌ی نقلیه استفاده می‌کند.«مم» را ریچارد داوکینز برای اولین بار در کتاب خود «ژن خودخواه» معرفی کرد؛ او مقدمه‌ای هم برای کتاب جدید سوزان بلک مور نوشته که به نظر نقطه‌ی عطفی در درک ایده‌ی «مم» خواهد بود.

فلاسفه‌ی معتبری مثل دانیل دنت یا ادوارد ویلسون جامعه‌شناس- زیست شناس، مفهوم مم را کاملاً در روش فلسفی خود جای داده‌اند.سوزان بلکمور بر این نظر است که مم‌ها بعد از ژن‌ها، دومین نیروی محرک هوموساپین‌ها طی دوره‌ی فرگشت دوره‌ی تکامل) هستند. فکرهای آنی، تیپ‌های رفتاری، ایثار، هزلیات و طنزها همگی مثل ژن‌ها در دوره‌ی تکامل عمل می‌کنند؛ هزلیات پایدار نیستند ولی طنز باقی می‌مانند. مم‌ها به این صورت که کسی رفتارها یا تفکرات شخص دیگری را می‌پذیرد، خودشان را تکثیر می‌کنند. حالا این می‌تواند جمله‌ای از فیثاغورث باشد یا عبارتی تأثیرگذار از افرادی دیگر.

بعضی از مم‌ها، فضاهای خاص از محیط زیست را انتخاب می‌کنند. برای مثال رفتارهای مرکزمدارانه‌ی ویتگنشتاین می‌توانند در محافل روشنفکرانه، خودشان را بروز بدهند و نه در هر محیط معمولی. بعضی دیگر از مم‌ها مثل علف هرز هرجایی رشد می‌کنند؛ مثل مد لباس. مم‌های موفق قابلیت این را دارند که خدمتگزارشان (انسان) را به تکثیر و انتقال آنها وادارند. بلکمور به این نتیجه رسیده است که مخچه‌ی هوموساپینس تنها به این دلیل بزرگ‌تر شده است که بتواند مم را سریع‌تر تولید، تکثیر و منتقل کند.

بلکمور می‌گوید که مم‌ها باعث وابستگی اجتماعی و گروهی افراد می‌شوند؛ برای مثال زندگی بدون زنان کشیش‌های کاتولیک. با توجه به اینکه مذاهب همگی سیستم‌های ممی هستند و از مم‌های مختلفی تشکیل شده‌اند، کشیش‌ها می‌توانند با تمام انرژی و اشتیاق، وقت خودشان را صرف پیام و فرمان خداوند کنند و آن را به مردم منتقل کنند.

وجود مم را نه می‌توان رد و نه تایید کرد. متخصصین مم نمی‌توانند تعریف دقیقی از واحد مم بدهند و اینکه آیا در طی دوره‌ی تکامل، جهش داشته‌اند یا نه اما بسیاری از قالب‌های زندگی انسانی را می‌توان بر اساس سیستم‌های ممی تشریح کرد.

بر اساس نظر بلکمور، جلوگیری از بارداری هم مثل نوع زندگی کشیش‌ها یک مم موفق بوده است، آن‌هم در جوامع غربی که انسان از طریق اینترنت و رسانه‌های دیگر زیر بار مم سکس غرق می‌شود. از نظر او بسیاری از پیشرفت‌های بشر مثل خط، چاپ، کتاب، رادیو یا دستگاه فاکس، همگی وسیله‌ی نقلیه‌ی مم‌ها هستند.

او ایده‌ی ایثار را هم در چهارچوب ممتیک تشریح می‌کند: «انسان‌ها از خودگذشته رفتار می‌کنند چرا که از این طریق می‌توانند مم‌هایشان را راحت‌تر به دیگران منتقل کنند.» برای نمونه، انجمن خیریه‌ی پرنسس دیانا کارهای خیرخواهانه انجام می‌دهد، اما در اصل کتاب‌ها، ویدئوها و تی‌شرت‌های پرنسس دیانا در تمام دنیا تکثیر می‌شود؛ مم‌های دیانا.بلکمور درباره‌ی آگاهی انسانی می‌گوید: «انسان چیزی نیست جز یک ماشین تولید مم.»

آگاهی انسانی، این «من» بر اساس نظر بلکمور اصلاً وجود ندارد. «خود» یک سیستم ممی عظیم است که طی هزاران سال فرگشت در محیط جمجمه، حاصل آن فردی است که حامل مم‌های فراوان است. این «من» یک مجموعه از مم‌های مختلف است که می‌خواهد خودش را تکثیر کند.

منبع: شپیگل

Share/Save/Bookmark

 
 

Things you can do from here:

 
 

ویژگی های ممیزه قرآن از سایر کتب

,dC'd ihd lldci rvHk hc shdv ;jf

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via Roshangar's blog on 10/20/10

1ـ تنها کتاب مذهبی ا ست که توسط ميليون ها مسلمان بدون فهميدن کلمه ای ازآن، بزبان عربی وغالبأ از حقظ قرائت می شود.

2ـ تنها کتابی است که با وجود تعدد تناقضات و خلاف گوئی ها، سخنان تکراری و زائد و غلطهای فاحش، اکثر مسلمانان حتی جرات بزبان آوردن اين کاستی ها را نداشته چرا که بلافاصله گناهکارمحسوب می شوند.

3ـ تنها کتابی است فاقد شرح وقايع به ترتيب زمانی وبخش بندی روشن موضوعات و مطالب.

4ـ تنها کتابی است که اغلب آيه های آن بدون ا رتباط با يکديگرو هيچيک از سوره ها به موضوع ويژه ای اختصاص نيافته بلکه موضوعات مختلفی را برحسب اتفاق شامل می شود.

5ـ تنها کتابی است که ميليون ها مسلمان به غلط براين باورند که درزمان پيامبر تدوين، درحالی که تقريبأ بيست سال پس ازمرگ او گردآوری شده است.

6ـ تنها کتابی است که تعداد زيادی اشتباه گرامری داشته وبارها دستخوش تغيير بوده امــّا مؤمنين متعصب براين باورند که هرگز عوض نشده وخالی از هرگونه اشتباه است.

7ـ تنها کتابی است فاقد هرگونه تئوری واقعی علمی، با وجود اين متعصبين نابينا مدعی پيش بينی تعداد زيادی از تئوريهای علمی توسط آن هستند.

8ـ تنها کتابی است که توسط خشک مغزان متعصب به تمامی به خدای دانا و آگاه و قادر مطلق منسوب می شود درحالی که حتی ده درصد بندگان اين خدا براستی از صددرصد دستورات آن پيروی نمی کنند.

9ـ تنها کتابی ا ست که ادعا می شود به انسانی ترين بودن، درحالی که درآن الله بارها دستورکشتن انسانی توسط انسان ديگر را صادر می کند.

10ـ تنها کتابی است که توسط تيره انديشان مؤمن بعنوان کتابی که بيشترين حقوق زن را در نظرگرفته محسوب می شود، درحالی که زنان توسط احکام خدائی آن مورد بيشترين ستم ها و اجحافات قرار گرفته اند.

11ـ تنها کتابی است که مؤمنين ترجيح می دهند آنرا ترجمه نکرده و بهمان صورت عربی بدون دريافتن مفهوم آن، اغلب با آوازی بلند قرا ئت کنند.

12ـ تنها کتابی است که با استفاده ازآن صدها هزار آخوند، ملا، مفتی، آيت الله وديگر مفت خواران، مسلمانان ساده دل را فريب می دهند و از آن طريق ميليون ها دلار به جيب می زنند.

13ـ تنهاکتابی است که مؤمنين می توانند آيات زيادی درآن بيا بند که نه برای مردم عادی بلکه فقط ويژه ی پيامبرو به منظورحل وفصل مسائل و مشکلات شخصی براو نازل شده است.

14ـ تنها کتابی ا ست که تمام مذ اهب ديگر را باطل و دستورجهاد عليه آنها صادرکرده است.

15ـ تنها کتابی است که درابتدا مردم را به اطاعت کورکورانه فرمان می دهد وپس ازآن می گويد که فکر کنند تا حقيقت را دريابند.

16ـ تنها کتابی ا ست که مدعی فرستادن پيامبر به همه ی ملت ها، قبا يل وا قصی نقاط جهان شده اما فقط از پيامبران خاورميانه ياد می کند.

17ـ تنها کتابی است که آنقدر ابهام و ناروشنی دارد که قادراست ازيکطرف قاتلينی مانند طالبان وخمينی ها واز طرف ديگرمرتجعی مذهبی و صوفی نما مانند امام محمد غزالی را توليد کند.

18ـ تنها کتابی است که به کمک انسان درحل مسئله ی واگذ اری ارث به موروثان وضرب و تقسيم اعداد محتاج است.

19ـ تنها کتابی است که بر مصداق آن شيعه و سنی و ديگر فرق اسلامی يکديگر را به قتل می رسانند تا به بهشت بروند. پروتستان ها و کاتوليک ها همديگر را می کشتند، اما دارای انجيل های متفاوت بودند.

20ـ تنها کتابی است که بروشنی قوانين جزا (قصاص) را بعنوان فرمان خدا صادر می کند اما اين قوانين نا بهنگام بهيچ وجه مناسب با جامعه ی مدنی کنونی نيستند و هرجا که به اجرا در آمده اند (ايران، افغانستان،…)، مردم (غيرمسلمان و مسلمان) يااز اجرا کنند گان آن انتقاد نموده اند که چرااز قانون قصاص پيروی می کنند يا چرا آنها را درست به اجرا درنمی آورند؟ قابل تعجب نيست که ملايان هرگز منشاء اين قوانين متعلق به جامعه ی بدوی عربستان را مورد سرزنش قرار نمی دهند.

يکی از بزرگترين اشتباهات قرآن را می توانيم درآيات ذيل بيابيم: (سوره 18 آيات 85 و86)
"او راهی را دنبال کرد تا آنگاه که به محل غروب خورشيد رسيد وخورشيد را ديد که درباتلاقی غروب می کند ونزديک آن مردی رايافت. ما گفتيم ذوالقرنين آيا می خواهی آنان را مجازات کنی ويا نکوئی با آنان پيشه می کنی" (سوره ی الکهف آيه های 85 و86).

ازاين بدتراينکه درقرآن درآيات فوق نوشته شده که اين مرد سخنان مورچگان را می شنيده است. واقعيت علمی ثابت شده اين است که مورچگان دارای ارگان های مربوط به توليد صوت نيستند ونبايد هم باشند. چرا که با بجای گذاشتن رد شيميائی وبعبارت ديگر با بو با يکديگر ارتباط برقرار می کنند. البته اين اشتباه بزرگ قابل درک است چرا که اعراب قرن هفتم ميلادی بنا به اطلاعات کمی که از بيولوژی حيوانات داشتند چيزی بجز اين نبايستی فکر می کردند. بهرحال، اين بی اطلاعی يا کم اطلاعی ازعالم حيوانات نشان دهنده ی منشاء انسانی متون قرآن است وآنرا به عنوان وحی که از طرف خدای (الله) دانای مطلق نازل شده مورد سؤال قرار می دهد.
قرآن درچگونگی بوجود آمدن آسمان شرح می دهد که خدا هفت آسمان را طبقه طبقه آفريد وآسمان پائين را با چراغ هائی تزيين داد (سوره ی الملک، آيه های 3 و 5).

قرآن در سوره ی الصافات آيه ی 6 می گويد: "ما آسمان پائين را با ستارگان آراستيم" وهمچنين درسوره ی نوح آيه های 5 و 6 تاکيد می کند که ماه نيز دربين اين هفت آسمان ا ست. اگر ستارگان (چراغ ها) درآسمان پائين قرار دارند و ماه نيز دربين اين هفت آسمان، درنتيجه ستارگان يا از ماه به زمين نزديکترند يا مسافتی به اندازه ی آن تا زمين دارند. اين ديدگاه درهردو صورت ازنظر علمی غلط است. همه می دانيم که ستارگان درفاصله های بسيار بسيار دورتر ازماه به زمين قرار دارند

اينها تازه گوشه ای از اشکال های موجود در قرآن است. ضد و نقيض ها و نسبت های غلط در قرآن بسيار است. نه تنها خود قرآن اشتباه دارد پيروانش نيز به غلط چيز ه ائی را به هم نسبت می دهند و يکی از آنها همين مسئله ذوالقرنين است که به غلط و به دروغ به کوروش نسبت می دهند در صورتيکه به هيچوجه ذوالقرنين ارتباطی با کوروش بزرگ ندارد.

در قرآن به «ابابيل» و انداختن سنگ بر سر لشگريان سخن ميراند در حاليکه امروز به روشنی و دقيقا ميدانيم آن سال در منطقه بيماری آبله شيوع پيدا کرده بود وسربازان و لشگريان و مردم عادی دچار آبله می شوند و ارتباطی با پرنگان و سنگ از دريا ندارد. و و و
من فهميدم که قرآن يک دروغ بزرگ، يعنی معجزه آن بزرگترين دروغگوئی دنيا است.
عدالت عدل علی


منبع این مقاله : آزادی برای ایران
http://liberty4iran.com/

آدرس این مطلب :
http://liberty4iran.com/modules.php?name=News&file=article&sid=175


از اینجا به بعد را خودم در قرآن گشتم پیدا کردم.

قصه کعبه در اصلا خیلی‌ خنده داره. ابن کثیر در تفسیر قرآن خود میگه که الله اول کعبه را آفرید، سپس زمین را در زیر کعبه به صورت منبسط و کوجولو که بیشتر از درازا و پهنای خانه کعبه نبوده آفرید. بعد سراغ آسمان رفت و آسمان را بنا کرد و ساخت، بعد برگشت سراغ زمین و از گوشه‌های آن گرفت و آن را از طرفین کشید و از طول و عرض پهن کرد.

قرآن در بیشتر از ۱۵ آیه زمین را مسطح و صاف مینامه به صورت بستر. منظورش همان بستر استراحت یا بستر رودخانه که صاف است. اگر حوصله خوندن این مزخرفات راه داشته باشید من این زیر میذارم . البته طولانی خواهد شد، ولی‌ ارزش خواندن آن را دارد. همجنین محمد اول بیت المقدس را خانه الله میخاند به امید اینکه یهودیان دین تازه او را تائید کنند و احتمالا به او‌ ایمان آورده و او‌ را کمک کنند. ولی‌ وقتی‌ یهودیان زدند توی ذوق محمد، محمد به پیشنهاد عمر ابن خطاب خانه کعبه را به مکه منتقل کرد.

همجنین انسان‌های اولیه فکر میکردند که زمین مسطح است و اگر تا آخر دنیا بری به پایین خواهی‌ افتاد. یونانیان قدیم هم اعتقاد داشتد که در زمین جایی‌ است که روح مردگان به آنجا میروند و اگر کسی‌ آدم بدی باشد مجازات میشود. اسم یونانی آن یادم رفته، ولی‌ ترجمه آن برزخ بوده تا آنجائی که یادم است.
آیه‌ها را در زیر میذارم با توضیحات احتمال مابین آن. امیدوارم از حوصله خواندن بیرون نرود.

و هو الّذي مدّ الأرض و جعل فيها رواسي و أنهارا و من كلّ الثّمرات جعل فيها زوجين اثنين يغشي اللّيل النّهار إنّ في ذلك لآيات لقوم يتفكّرون

اوست که زمين را بگسترد ، و در آن کوهها و رودها قرار داد و از هر ميوه جفت جفت پديد آورد و شب را در روز مي پوشاند در اينها عبرتهاست براي مردمي که مي انديشند سوره الرعد آیه 3 (13:3)

و الأرض مددناها و ألقينا فيها رواسي و أنبتنا فيها من كلّ شيء موزون

و زمين را گسترديم و در آن کوههاي عظيم افکنديم و از هر چيز به شيوه اي سنجيده در آن رويانيديم سوره الحجر آیه
(15:19)

این صاف بودن زمین و همجنین تیر انداختن خدایان مصری به سوی شیاطین در آسمان‌ها و راندن آنها از ملک خویش افسانه‌های قدیمی‌ است که در افسانه‌های مصری و حتی کشفیا احرام مصر به دان اشاره شده. در احرام مصر دالان‌های برای خدایان مرده درست میکردند که روح خدایان توسط آن دالان‌ها به آسمان‌ها میرفتند و حتی در تابوت‌های خدایان مرده تیر و کمان دیده شده که بستگی مستقیم با این عقیده آن مردم داشته..

(17) و آن را از هر شیطان رانده شده‌ای حفظ کردیم؛ (18) مگر آن کس که استراق سمع کند (و دزدانه گوش فرا دهد) که «شهاب مبین» او را تعقیب می‌کند (و می‌راند)
سوره الحجر

(6) نزديكترين آسمان را به زيور ستارگان بياراستيم (7) و از شياطين متمرد حفظ كرديم (10) مگر آن (شيطان) كه چيزى (به استراق سمع) بربايد كه ناگاه شهاب ثاقب دنبالش كند.
سوره الصافات

ما آسمان فرودين را به چراغهايي بياراستيم و آن چراغها را وسيله راندن شياطين گردانيديم و برايشان شکنجه آتش سوزان آماده کرده ايم
سوره الملك آیه 5

(8) ما به آسمان رسيديم و آن را پر از نگهبانان قدرتمند و شهابها يافتيم (9) ما در آنجايها که مي توان گوش فرا داد مي نشستيم اما هر که اکنون گوش ، نشنيد ، شهابي را در کمين خود يابد.
سوره الجن

همجنین در اتاق‌های زیر احرام آن خدایان مرده آب و غذا و میوه میذاشتند که روح خدایان در راه سفر تشنه و گرسنه نشوند. در مورد این عقیده هم در آیه‌ای داریم که ادعا میکنه الله گرسنه و تشنه میشود

از آنها رزقي نمي خواهم و نمي خواهم که مرا اطعام کنند سوره الذاريات آیه 57

در کل ادیان خرافات انسان‌های اولیه بوده که کم کم به شکل دین در آماده اند. یه نگاب به ۳۰ سال ایران بیندازید. خمینی یک آخوند‌ معمولی بود. ولی‌ امروز بعد از ۳۰ سال کتاب او‌ وارد مفاتیح الجنان (یکی‌ از کتاب‌های معتبر بعد از قرآن در مذهب شیعه) شده و ننزیک به ۴۰۰ میلیون این مفاتیح الجنان را میخوانند تا حاجات آنها بر آورده شود. امروزه مردم می‌رن شب تا صبح در حرم آن ملعون میخوابند تا نذرشان ادعا شود. همین ملعون بعد از جند صد سال میشه یه معصوم که حتی ادعا خواهد شد که با الله رابطه وحی داشته. به همین راحتی‌، احمق کردن انسان‌ها حتی امروزه زیاد سخت نیست. جه برسه به جند هزار سال پیش.

الّذي جعل لكم الأرض مهدا و سلك لكم فيها سبلا و أنزل من السّماء ماء فأخرجنا به أزواجا من نبات شتّى

کسي است که زمين را گهواره شما ساخت و برايتان در آن راههايي پديد آورد و از آسمان باران فرستاد ، تا بدان انواعي گوناگون از نباتات برويانيم سوره طه آیه
(20:53)

در اینجا دقت کنید که گهواره باید و باید صاف باشه. هیج کس گهواره به شگل توپ نمیسازه مگر آنکه دیوانه باشه

آیه بعدی را از تفسیر‌های مختلف آورده‌ام تا ببینید که این آخوند‌‌ها هر کدوم به میل خود تفسیر کرده اند. همه این تفسیر‌ها و ماله کشی‌‌ها به خاطر این است که حماقت الله محمد را پنهان کنند، وگرنه مردم دست از اسلام میکشند و آ...خوند‌‌ها دیگر در آمدی نخواهند داشت. از این نوع تفسیر‌های به ‌‌میل شخصی‌ میشه بیشتر از هزاران هزار پیدا کرد، ولی‌ گوی جشم بینا و گوش شنوا؟


تفسیر خرمشاهی

هو الّذي جعل لكم الأرض ذلولا فامشوا في مناكبها و كلوا من رزقه و إليه النّشور

(اوست كسى كه زمين را براى شما رام گردانيد، پس در گوشه و كنار آن رهسپار شويد و از روزى او بخوريد، و رستاخيز به امر [و در پيشگاه] اوست. سوره الملك 15


تفسیر حلبی

اوست كه زمين را رام شما كرد، پس در جوانب آن راه برويد و از روزى او بخوريد، و بازگشت به سوى اوست. سوره الملك 15


تفسیر پورجوادی

اوست كه زمين را رام شما كرد، در اكناف آن بگرديد و روزى او را بخوريد و بازگشت همه به سوى اوست. سوره الملك 15


تفسیر انصاریان

اوست که زمین را برای شما رام قرار داد، بنابراین بر اطراف و جوانب آن راه روید و از روزی خدا بخورید، و برانگیختن مردگان و رستاخیز به سوی اوست. سوره الملك 15


تفسیر مکارم

او کسی است که زمین را برای شما رام کرد، بر شانه‌های آن راه بروید و از روزیهای خداوند بخورید؛ و بازگشت و اجتماع همه به سوی اوست! سوره الملك 15


تفسیر آیتی

اوست که زمين را رام شما گردانيد پس بر روي آن سير کنيد ، و از رزق خدا بخوريد چون از قبر بيرون آييد به سوي او مي رويد سوره الملك 15


تفسیر سراج

اوست آن خدائى كه قرار داد براى شما زمين را نرم (و فرمانبردار) پس برويد در اطراف آن و بخوريد از روزى او و تنها به سوى خداست بازگشت همه سوره الملك 15


تفسیر اشرفی

اوست كه گردانيد براى شما زمين را رام پس سير كنيد در اطراف آن و بخوريد از روزى او و بسوى اوست بازگشت سوره الملك 15


تفسیر قمشه ای

او آن خدایی است که زمین را برای شما نرم و هموار گردانید پس شما در پست و بلندی‌های آن حرکت کنید و از روزی او خورید و (بدانید که) بازگشت همه خلایق به سوی اوست. سوره الملك 15


تفسیر رشاد خليفه

اوست يكتايي كه زمين را در خدمت شما قرار داد. هر گوشه آن را سير كنيد و از روزي هاي او بخوريد. احضار نهايي به سوي اوست. سوره الملك 15


تفسیر مجتبوی

اوست كه زمين را براى شما رام كرد پس در اطراف و كنارهاى آن راه رويد و از روزى او بخوريد و [بدانيد كه] برانگيختن- در روز رستاخيز- به سوى اوست. سوره الملك 15


تفسیر فولادوند

اوست كسى كه زمين را براى شما رام گردانيد، پس در فراخناى آن رهسپار شويد و از روزى [خدا] بخوريد و رستاخيز به سوى اوست. سوره الملك 15


تفسیر خوشابر مسعود انصاري

اوست كسى كه زمين را برايتان رام گرداند پس در گوشه و كنار آن راه رويد و از روزىاش (خداوند) بخوريد. و [وقوع] رستاخيز در نزد اوست سوره الملك 15


تفسیر مصباح زاده

اوست كه گردانيد براى شما زمين را رام پس سير كنيد در اطراف آن و بخوريد از روزى او و بسوى اوست بازگشت سوره الملك 15


تفسیر معزی

او است آنكه گردانيد براى شما زمين را رام پس روان شويد به هر سويش و بخوريد از روزيش و بسوى او است گردآمدن سوره الملك 15


تفسیر کاویانپور

او خدايى است كه حركات زمين را براى شما آرام ساخت تا شما روى آن (براحتى) راه برويد و از رزقى كه براى شما مقرر داشته بخوريد و (بدانيد كه) بازگشت همه بسوى اوست. سوره الملك 15

از نظر الله محمد زمین نه تنها مسطح است که هیج، گوشه هم داره، یعنی‌ به صورت جهار گوش یا شش گوش ساخته شده.

آیه‌های بیشتری راجع به مسطح بودن زمین:

يا معشر الجنّ و الإنس إن استطعتم أن تنفذوا من أقطار السّماوات و الأرض فانفذوا لا تنفذون إلاّ بسلطان

اي گروه جنيان و آدميان ، اگر مي توانيد که از کناره هاي آسمانها و، زمين بيرون رويد ، بيرون رويد ولي بيرون نتوانيد رفت مگر با داشتن قدرتي سوره الرحمن آیه (55:33)

آن خداوندي که زمين را چون فراشي بگسترد ، و آسمان را چون بنايي ، بيفراشت ، و از آسمان آبي فرستاد ، و بدان آب براي روزي شما از زمين هر گونه ثمره اي برويانيد ، و خود مي دانيد که نبايد براي خدا همتاياني قرار دهيد سوره البقرة آیه (2:22)

آن که زمين را بستر شما ساخت و برايتان راهها درآن پديد آورد ، باشد که هدايت شويد سوره الزخرف آیه (43:10)

(6) آيا به اين آسمان برفراز سرشان نظر نمي کنند که چگونه آن را بنا کرده ايم و آراسته ايم و هيچ شکافي در آن نيست ؟ (7) و زمين را گسترديم و در آن کوههايي بلند افکنديم و از هر گونه نباتات خوش منظر در آن رويانيديم سوره ق 50

در آیه بعدی دقیقا کلمه فرش آمده که اتفاقا کلمه ایرانی‌ هم است.

الأرض فرشناها فنعم الماهدون

و زمين را گسترديم ، و چه نيکو گسترندگانيم سوره الذاريات آیه (51:48)

در آیه بعدی دقیقا کلمه بسط آمده که که همان بسط دادن است. مثل زمان شاه که بساطی داشتیم که در خیابان بساط میکرد و جنس میفروخت

و اللّه جعل لكم الأرض بساطا
و خدا، زمين را چون فرشي برايتان بگسترد ، سوره نوح آیه (71:19


در آیه زیر کلمه "مهد به معنی‌ گهواره است.

"أ لم نجعل الأرض مهادا (6) آيا ما زمين را بستري نساختيم ؟ سوره النبا78
......
و کوه‌ها هم میخ هستند که الله همان روز اول خلقت به زمین کوبیده، در حالی‌ که علم ثابت کرده که کوه‌ها همان لایه‌های زمین هستند که بعد از میلیون‌ها سال بر اثر حرکت قاره‌ها یا قسمت‌هایی‌ از زمین (در اثر شکستگی) که باعث حرکت لایه‌های زمین شدند و این لایه‌های بالائی زمین در اثر فشار‌های جانبی جون راه گریز دیگری نداشته اند، رو به بالا حرکت کرده اند. نمونه‌اش کوه هیمالایا که عمر جندان زیادی هم نداره.

و الجبال أوتادا (7) و کوهها را ميخهايي ؟ سوره النبا78

در آیه بعدی, این هم افسانه‌های مصریان و بعد‌ها رومیان بوده که خدا آسمان را مثل سقف خانه پرداخته. پرداختن همان استفاده از مصالح ساختمانی که دیواری را سقفی را روی هم سوار کرده و میپردازی. وألا که آسمان فضای خالی‌ بین ستارگان و سیارات است و در اصل وجود خارجی‌ ندارد. شما ماده جامد را میپردازی و شگل میدهی‌، ولی‌ ماده به صورت گاز را که نمی‌شود پرداخت.

در آیه ۲۸دقت کنید کلمه "سمک ها" میشه بنایی را بر افراشتن (بلند کردن) و استوار کردن مثل سقف یک خیمه که با قرار دادن ﮁوبی در زیر آن یا سقف خانه را بر روی ستون یا دیوار‌هایی‌ بنا می‌کنید. بنا کردن جیزی مادی که با قراردادن جیزی در زیر آن آن را بلند و استوار میکنی‌. همان عمل بنایی کردن خودمون در ایران که میگن طرف بنا خانه یا بنا دیوار است

(27) آيا شما به خلقت سخت تريد يا اين آسماني که او بنا نهاده ؟ (28) سقفش را، برافراشت و بپرداختش ، (29) شبش را تاريک کرد و روشنايي اش را آشکار ساخت ، (30) و پس از آن زمين را بگسترد ، (32) و کوهها را استوار گردانيد سوره النازعات

اینهم آیه ۲۸ به زبان عربی‌.

سوره النازعات آیه 28 رفع سمكها فسوّاها

آیه بعدی را نگاه کنید که دقیقا کلمه ساختن و بنا کردن را به کار برده. انگلیسیش میشه
build
که دقیقتر معنی کلمه را میرسونه. فارسیش هم همان جیزی روی هم گذاشتن و بالا بردن مثل یک دیوار. همون کلمه بنایی کردن که میگن طرف بنا است که همان معمار یا سازنده خانه میشه.

و السّماء و ما بناها ، و سوگند به آسمان و آن که آن را برآورده ، سوره الشمس آیه 5 (91:5)

آیه بعدی دقیقا کلمه مسطح کردن را استفاده کرده.

و إلى الأرض كيف سطحت ، و به زمين که چسان گسترده شده ؟ سوره الغاشية آیه 20 (88:20)

و الأرض و ما طحاها ، و سوگند به زمين و آن که آن را بگسترده ، سوره الشمس آیه 6 (91:6)

این قسمت زیر خیلی‌ کمدی است.

(12) اوست که برق را گاه براي ترسانيدن و گاه براي اميد بخشيدن به شما مي نماياند و ابرهاي گرانبار را پديد مي آورد سوره الرعد

(13) رعد به ستايش او و فرشتگان از بيم او تسبيح مي کنند و صاعقه ها را مي فرستد و هر که را بخواهد بدان آسيب مي رساند باز هم در باره خدا مجادله مي کنند و او به سختي عقوبت مي کند سوره الرعد

امروزه علم ثابت کرده که رعد و برق حرکت الکترون‌ها از بین ملکول‌های هوا است. که این جریان الکتریسیته از که در قسمت‌های بالائی زمین است از ملکول‌های هوا گذشته و وارد زمین میشود. همان قطب منفی‌ و مثبت که الکتریسیته از یک قطب به قطب دیگر حرکت میکنه. با این فرق که در اینجا بجای سیم برق از ملکول‌های هوا استفاده میشه


Permalink | Leave a comment  »


 
 

Things you can do from here:

 
 

برده داری و حکم بریدن دست در سیره امام اول شیعیان

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via Roshangar's blog on 10/25/10


نهج البلاغه / حکمت 263

در کتاب نهج البلاغه که منسوب به امام اول شیعیان است آمده که دو غلام را که مرتکب دزدی از بیت المال شده اند را پیش علی می آورند. برده اول جزو اموال بیت المال بوده (در جنگ اسیر شده و به عنوان برده به غنیمت گرفته شده بوده) و

برده دوم متعلق به یک عرب آزاد بوده.

 علی هم در پاسخ به این که کدام یک از این برده ها باید دستش بریده شود می گوید: برده اول چون متعلق به بیت المال است اگر دستش بریده شود به بیت المال ضرر می خورد و مال بیت المال ناقص می شود. اما برده دوم را دستور می دهد که دستش را قطع کنند.

 

تحلیل کوتاه :

 اولا که امام اول شیعیان (مولای متقیان !!) چقدر ریشه ای مسائل را حل می کرده  و فکر می کرده با قطع دست و ایجاد رعب و وحشت در جامعه می تواند دزدی را ریشه کن کند.

دوما این داستان مربوط به دوران خلافت علی است. یعنی زمانی که بیت المال را در دست داشته. در خود داستان آمده که برده اول جزو اموال بیت المال بوده ، یعنی در جنگ اسیر شده و به عنوان یک کالای به غنیمت گرفته شده محکوم به خدمت و بردگی است.

که این خود نشان میدهد که در ان زمان برده داری و غنیمت گرفتن افراد امری معمول بوده و امامان شیعه هم نه تنها با آن مبارزه نمی کرده اند بلکه آن را پذیرفته بودند و برایشان امری عادی بوده. چنانکه در بسیاری از روایات اسلامی به این مسئله که خود این افراد غلام و برده داشته اند نیز تاکیید شده است.

 

ماده 4 اعلامیه جهانی حقوق بشر :  احدی را نمی توان در بردگی نگه داشت و به غنیمت گرفت.  داد و ستد بردگان به هر شکلی که باشد ممنوع  است



Permalink | Leave a comment  »


 
 

Things you can do from here:

 
 

Saturday, October 23, 2010

الله جان، می دانی ژنتیک چیست؟

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via Donbaleh.com by hich on 10/22/10

چرا الله محمد، اینقدر بی سواد و بی دانش بود که از علم ژنتیک به کل بی خبر بوده است؟ مگر نه اینکه انسان ها را او آفریده و باید که از تمام جزییات بدن انسان ها خبر داشته باشد ؟! چرا دیدگاه علمی محمد هم اندازه دانش یک چوپان از گله اش است ؟ در زمان قدیم، به دلیل اینکه محمد از وجود علم ژنتیک بی خبر بود، استدلالش این بود که هنگامی که مرد چهار زن داشته باشد، به هر حال پدر و مادر طفل مشخص است، اما در صورتی که زن چهار شوهر داشته باشد ، نمی شود فهمید که پدر طفل کیست. اما اکنون در سال 2010 براحتی می شود به کمک آزمایش ژنتیک فهمید که پدر کودک چه کسی است. این قانون چهار زن داشتن، نشان از درک ناقص محمد و الله خیالش از بدن انسان است و همینطور نشان از دیدگاه بسیار ابلهانه او نسبت به زنان. عقل سلیم می گوید که زن و مرد در یک اجتماع باید با هم برابر باشند و از حقوق یکسانی برخوردار باشند، اینکه یک دین، زن را جنس دوم و بی ارزش بدانند، به آنها ظلم کنند، آنها را از حقوق اجتماعی محروم کنند، نشان از بدویت و بلاهت موجود در یک دین است. یک دین ابلهانه ، چون در نیاز به پیشرفت بوسیله زور شمشیر دارد، لذا از نظر آن دین ، مردان با ارزش هستند و زنان بی ارزش.

 
 

Things you can do from here:

 
 

استفتاء

احکام کس شعر مراجع عظام

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via Donbaleh.com by namnami on 10/22/10

محضر مبارک آیت الله العظمی فسیلستانی (دامت توفیقاته) با سلام و تحیت اینجانبه زن مطلقه ای هستم که مدتی است در وبلاگی مطالبی می نویسم. با توجه به اینکه تعدادی از خوانندگان نوشته های اینجانبه مرد می باشند و در نوشته های اینجانبه ممکن است اشاراتی به اندام و برجستگیهای بنده شود کما اینکه مدتی پیش شد و با عنایت به اینکه هم اینجانبه هم خوانندگان مرد نوشته های بنده و هم همسران احتمالی آنها بسیار به مسائل دینی و شرعی پایبند می باشیم مدتی است این موضوع باعث نگرانی خاطر ما گردیده است. آیا راهی برای محرم شدن بنده با خوانندگان مرد وبلاگ به صورت خواهر و برادر وجود دارد؟ سلامتی و دوام توفیقات حضرتعالی را از خداوند متعال مسالت دارم. دفتر آیت الله العظمی فسیلستانی : جواب: بسمه جلت اسمائه. چنانچه همسران خوانندگان مرد شما یا از نسبات درجه اولشان یا زنانیکه اجیر کرده اند در حالیکه خوانندگان مرد شما یکی ازمطالب نوشته شده توسط شما را از ابتدا تا انتها بدون غلط برایشان می خوانند دو دختر اجنبیه را شیر بدهند یکی از دخترها قهرا دختر رضاعی شما می شود و یکی از دخترها جبرا دختر رضاعی آن مرد. حال اگر یکی از آن دو دختر مادر یا مادربزرگی دارد که شوهرش مرده است و در شرف یائسگی است باید برادر نابالغ آن یکی دختر رضاعی، مادر یا مادربزرگ را صیغه موقت نماید . در این صورت است که خوانندگان شما بعد از آخرین عادت ماهانه مادر یا مادربزرگ به شما محرم می شوند. لازم است که بسیار دقت کنید که اشتباه نشود چون اگر قاطی شود ممکن است شما به بقالی سر کوچه محرم شوید یا به خودتان نامحرم شوید یا کلا همه خوانندگان وبلاگ به هم محرم شوند که محل اشکالات ناجوری است و در آن صورت جهت رفع مشکل لازم می شود که شما و خوانندگانتان به نزدیکترین روحانی معتمد رجوع کنید تا شما را reset نماید.

 
 

Things you can do from here:

 
 

نجاسات در نظر آیت الله دستغیب مرجع سبز (کافر مانند بول، سگ و خوک نجس است)

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via Donbaleh.com by adoniya on 10/22/10

نجاسات ده چيز است: اوّل: بول، دوم: غائط، سوم: منى، چهارم: مردار، پنجم: خون، ششم و هفتم: سگ و خوك، هشتم: كافر، نهم: شراب، دهم: فقّاع.

 
 

Things you can do from here:

 
 

منظور از اسلامی کردن علوم پزشکی یعنی طب اسلامی و طب الشفا چیست؟

علت برخی از بیماری ها از دیدگاه امام رضا (ع)

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via بالاترین by greenforce on 10/23/10

غسل کردن با آب سرد بعد از خوردن ماهی باعث فلج می شود .....خوردن ترنج در شب چشم را چپ می کند .....منبع : طب الرضا – علیه السلام
با ۵۵ امتیاز و ۱۱ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 
 

Things you can do from here:

 
 

Saturday, October 16, 2010

متن کامل سخنان مقام معظم رهبری در جمع مردم ولایت مدار قم در سفر رهبری به شهر قم

مراقبت های امنیتی در شهر قم قبل از سفر خامنه اي- فیلم و تصویر
متن کامل سخنان مقام معظم رهبری در جمع مردم ولایت مدار قم در سفر رهبری به شهر قم

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via بالاترین by daftarsabz on 10/15/10

از وقتي كه خامنه اي امام شده حتما قم شده مركز جهان اسلام
با ۷۶ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 
 

Things you can do from here:

 
 

گوشه ای از جنایتهای سردار رشید اسلام(خالد بن ولید)برعلیه مردم ایران که از سو...

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 


http://thegreatpersian.files.wordpress.com/2010/07/khonriz.jpg?w=640

سیف الاسلام یا همان سردار جنایتکار عرب که در جنگ احد از پشت سپاه حضرت محمد را تار و مار کرد، سابقه ی درخشانش تنها در کشتن و غارت زنان و مردان بی دفاع ایران بوده است:

در حمله به الیس؛ جنگی سخت بین سپاهیان عرب و ایران در کنار رودی که بسبب همین جنگ بعد ها به « رود خون » معروف گردید در گرفت. در برابر مقاومت و پایداری سرسختانه ی ایرانیان؛ خالد ابن ولید نذر کرد که اگر بر ایرانیان پیروز گردید « چندان از آنها بکشم که خون هاشان را در رودشان روان کنم » و چون پارسیان مغلوب شدند؛ بدستور خالد « گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند؛ می آوردند و در رود گردن می زدند » مغیره گوید که « بر رود؛ آسیاب ها بود و سه روز پیاپی با آب خون آلود؛ قوت سپاه را که هیجده هزار کس یا بیشتر بودند؛ آرد کردند … کشتگان ( پارسیان ) در الیس هفتاد هزار تن بود.

( کتاب تاریخ طبری؛ جلد چهارم – کتاب تاريخ ده هزار ساله ايران؛ جلد دوم )

برای آگاهی از این جنگ ها و قتل عام ها نگاه کنید به تاریخ طبری جلد 3و4؛ جنگهای پیامبر؛ محمد بن عمرواقدی؛ جلد 1و 2 و 3 ؛ سیرت رسول الله؛ ابن هشام جلد دوم = با اینحال؛ سخن کوتاه حضرت محمد به فرستادگان قبیله ی بنی حارث و نیز کلام حباب بن منذر (یکی از یاران نزدیک پیغمبر) می تواند نمونه ای برای شناخت چگونگی استقرار اسلام در شبه جزیره عربستان و نواحی دیگر باشد: « … در سال دهم هجری؛ پیغمبر؛ خالد ابن ولید را برای مسلمان سازی قبیله ی بنی حارث به سوی این طایفه فرستاد و تاکید کرد که در صورت عدم پذیرش اسلام با آنان جنگ نماید و خالد (که در قتل عام طوایف عربستان شهرت داشت) در ملاقات با سران بنی حارث یادآور شد: اسلام بیاورید تا به سلامت مانید !! . سران بنی حارث نیز از ترس قتل عام مردم؛ به اسلام گرویدند و همراه خالد نزد محمد رفتند. پیغمبر در ملاقات با سران قبیله ی بنی حارث تاکید کرد: اگر خالد ننوشته بود که اسلام آورده اید؛ سرهایتان را زیر پایتان می انداختم.».

مسلمانان ضمن استفاده از شیوه ی نفاق و دامن زدن به کشمکش های قبایل عربی؛ در استقرار اسلام؛ خصوصن از شمشیر و خشونت کسانی مانند خالد ابن ولید؛ استفاده کردند. خالد از پهلوانان معروف قریش بود که قبل از فتح مکه؛ اسلام پذیرفت و حضرت محمد از مسلمان شدن او بسیار شادمان گردید؛ آنچنانکه او را به ریاست سواران منصوب کرد. خالد بن ولید یکی از خشن ترین و خونخوارترین سرداران صدر اسلام بود که در استقرار اسلام؛ جنگهای بسیار کرد؛ به طوریکه پیغمبر او را (سیف الله) یعنی «شمشیر خدا» نامید. این «شمشیر خدا» در مسلمان سازی قبایل عربستان و در سرکوب «اهل رده»؛ (توده های عربی که بلافاصله پس از مرگ پیغمبر از اسلام برگشته و مرتد شده بودند) نقش فراوان داشت. او در ادامه سرکوب ها و قتل عام های گسترده؛ بسیاری را از فراز خانه ها و بلندی کوهها به زیر انداخت و کشت و برخی را نیز در آتش سوزانید و آنچنان ترس و وحشتی در میان قبایل عرب بر قرار ساخت که «همگی به قبول اسلام گردن نهادند».

(تاریخ طبری پوشینه چهارم = پرتوی در مطالعات اسلامی؛ علی میر فطرس رویه ی 42)

ابوبکر در سرکوب قبایل مرتد بیش از هر چیز از شمشیر سردارانی چون خالد ابن ولید (شمشیر خدا !!) استفاده کرد. خالد در قبایل و ولایات عربستان؛ عاملین قتل نمایندگان پیغمبر را کشت و اجسادشان را به آتش کشید. « … و آنان که شادی مرگ پیغمبر دست رنگ کرده و دف زده بودند؛ همه را بکشت و به آتش بسوخت و بفرمود تا سرهای شان؛ گرد کنند و پایه ی دیگ کنند و آتش در تن های ایشان زد؛ همه را بسوخت … » (نمونه ی با شکوهی از معنویت اسلام !!)؛ همه بیچاره شدند و رسول به نزد ابوبکر فرستادند و گفتند: ما بازگشتیم از آنچه می گفتیم؛ پس از این نماز کنیم و زکات دهیم؛ و همه آن کنیم که تو فرمایی؛ این مرد (خالد ابن ولید) را باز خوان.

(قصص الانبیا ء رویه 455 = تاریخ طبری پوشینه ی  چهارم رویه ی 1409 = الفتوح رویه 15)

(4) سیف الاسلام که همه ی تاریخ نویسان مسلمان از او  و از  کرد وکار ننگینش  یاد کرده اند؛ این خونریز تبهکار که ننگین ترین رویه های تاریخ  بشر را با شمشیر خونچکان خود نوشته است؛  در گرکان؛ در سه شبانه روز پیاپی؛ دوازده هزار نفر از اسیران ایرانی را  بر سر ناودانهای آسیابها  سر برید تاگندم آرد کرده و نان بپزد و بخورد  ؛ ( …  و شش هزار برده از مردم گرگان گرفت و همه را به بردگی فروخت ….  )  این مرد خدا!!  که پیام آور(معنویت اسلام !!!) بود در برابر یک برده ی او که بدست یک ایرانی کشته شده بود یکهزار تن ایرانی را بدار کشید … ؛     … این فرد خونخوار در حمله به گرگان و سرکوب ایرانیان آزاده و شورش توده ها 40 هزار تن از مردم گرگان را کشت و گرگان را چنان غارت کرد که در نامه ای به خلیفه نوشت : « چندان غنائم بر داشتم که قطار شتر تا به شام رسد … » .

(تاریخ تبرستان = بهاءالدین اسفندیار رویه های 164 و 165)

دانلود جنایات سردار اسلام خالد ابن ولید از زبان استاد بهرام مشیری

آدرس ویدئو در یوتوب برای مشاهده آنلاین



 
 

Things you can do from here:

 
 

نمونه هایی از رساله دانشمند بزرگ اسلام روح الله خمينی

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 


براستی که خدای محمد "الله", منتی بر بشرییت گذاشتند و عالمی نابغه چون روح الله خمينی را در اواخر قرن بيستم فرستادند تا ایشان از آداب و رسوم نزیکی با خردسالان یا عمه و خاله یا حتا از مقاربت با حیوانات از جمله خر، گاو، گوسفند و شتر بگویند و کتاب بنویسند و تکلیف مسلمانان را روشن کنند. وگرنه در نبود ایشان مسلمانان از کجا باید میدانستند که مثلاً اصول مقاربت با گوسفند با اصول مقاربت با خر فرق میکند.

ولی سوال اینجاست که چطور خمينی، این بیمار روانی عقب مانده، یکمرتبه بر مردمی که فرهنگشان و تاریخ تمدنشان برای همگان شناخته شده بود به رهبری رسید؟

آیا این بخاطر این نیست که شاه ایران، دولت و مسئولان هنوز رودربایستی دینی با مردم داشتند؟

آیا چهره کریه اسلام و صورت واقعی آخوندهای شیادی چون خمينی برای شاه و دولت ایران نمایان نشده بود؟

شاه ایران معتقد بود که فتنه انقلاب دسیسه ای از طرف خارجیان بوده و خمينی و مردم توسط آنان تحریک شدند؛ ولی برای بی اثر کردن این دسیسه و ریشه کن کردن اسلام و ارتجاع سیاه چه کسی بهتر از خود آنها و اراجیفشان؟ آیا این بهتر نبود تا کتابها و رساله ایشان ممنوع نمی شد و آزادانه در اختیار مردم قرار میگرفت و حتا نظرات و رساله ایشان به بحث و گفتگو در تلوزیون کشیده میشد تا مردم خودشان در مورد ایشان قضاوت کنند؟ کدام ایرانی آزاده ای میتوانست قبول کند گفته ایشان را که از جمله معتقد است " مردم مانند گوسفندند و فقیه مانند شبان و مردم از آنجا که جاهل و ناقص و ناکامل و صغیرند و شعور ندارند نیازمند کمالند و شرعاً احتیاج به قیم دارند"؟

۱- کسیکه آلتش را بریده اند اگر کمتر از مقدار ختنه گاه را هم داخل فرج کند، روزه اش باطل میشود ولی اگر چنین کسیکه آلتش را بریده اند شک کند که دخول شده یا نه، روزه اش صحیح است.

۲- اگر کسی حیوانی را وطی کند (یعنی از اون کارهای بد با حیوون بی زبون!!!) و منی از او بیرون آید، غسل تنها کافی است. و اگر منی بیرون نیاید چنانچه پیش از وطی وضو داشته باشد باز هم غسل تنها کافی است و اگر وضو نداشته باشد، احتیاط واجب آنست که غسل کند و وضو بگیرد.

۳- اگر کسی با اسب و الاغ و قاطر وطی کند (کارهای خیلی بد!!!) گوشت آنها حرام میشود و باید آنها را از شهر بیرون ببرند و د ر جای دیگر بفروشند.

۴- اگر کسی با گاو و گوسفند و شتر نزدیکی کند، بول و سرگین (شاش) آنها نجس میشود و باید آنها را بدون آنکه تاخیری بیفتد آن حیوان را بکشند و بسوزانند.

۵- دختران عمه و خاله بر کسیکه با مادر آنها یعنی با عمه یا خاله خود زنا کرده باشد، حرام میشوند، اما اگر به عمه یا خاله به شبه دخول کرده باشد، حرام نمی شود.

۶- اگر انسان جماع کند و به اندازه ختنه گاه یا بیشتر داخل شود، چه در زن باشد چه در مرد چه در قبل (جلو) و چه در دبر (پشت) چه بالغ باشد چه نابالغ گرچه منی بیرون نیاید هردو جنب (نجس) میشوند. ولی اگر شک کند که بمقدار ختنه گاه داخل شده یا نه، غسل بر او واجب نیست.

۷- زنی که عقد دائمی شده نباید بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود و باید خود را برای هر لذتی که شوهرش میخواهد تسلیم او کند و اگر در این موارد اطاعت شوهر را نکند گناهکار است و حق غذا و لباس و منزل ندارد.

۸- اگر با مادر یا خواهر کسی ازدواج نماید و بعد از ازدواج با آن کس لواط کند، آنها بر او حرام نمیشوند.

۹- اگر کسی با عمه یا خاله خود زنا کند، دختر آنها را نمی تواند بگیرد، ولی اگر دختر آنها را عقد کرده و بعد با آنها زنا کند، عقد آنها اشکالی ندارد.

۱۰- زنهای سیده بعد از تمام شدن ۶۰ سال یائسه میشوند و زنهایی که سیده نیستند بعد از تمام شدن ۵۰ سال یائسه میشوند.

۱۱- اگر ملخ را با دست یا وسیله دیگری زنده بگیرند، بعد از جان دادن خوردن آن حلال است ولی اگر ملخ مرده ای در دست کافر باشد، حلال نیست.
۱۲- وطی در دبر زن حائض کفاره ندارد.
۱۳- زنى كه صيغه شده اگر چه آبستن شود حق خرجى ندارد.

سخنان روح الله خمينی

برای شنیدن سخنان روح الله خمينی احتیاج بهRealPlayer دارید.
اگر آنرا در کامپیوتر خود ندارید از لینک زیر انبار و نسب کنید.

Real player

سخنان روح الله خمينی در پاریس قبل از مراجعه به ایران  در تاریخ ۲۸ آبان ۱۳۵۷ (۱۹ نوامبر ۱۹۷۸)
گوش کنید و قضاوت با خودتان

تمدن پیاده کردن شنیدن
آزادی پیاده کردن شنیدن

آیا این فرمایشات فقط برای عوام فریبی و خر کردن مردم بوده،
یا اینکه پس از مراجعت به ایران همانطور که اینجا گفته بود عمل کرد؟

سرباز اسلام پیاده کردن شنیدن
مسلمان واقعی کسی است که لفظ اسلام را بتواند بنویسد پیاده کردن شنیدن
خمينی در بهشت زهرا در مورد آبادی قبرستانها توسط شاه پیاده کردن شنیدن
خمينی از یک دولت ملی سخن میگوید پیاده کردن شنیدن
خمينی از در امان بودن ارتشیان میگوید پیاده کردن شنیدن
خمينی از مجانی بودن آب و برق و اتوبوس میگوید پیاده کردن شنیدن

سخنان خمينی پيش از انقلاب
ما در اين مملکت همه را تربيت ميکنيم بعد حد ميزنيم سخنان خمينی پس از انقلاب
ما اشتباه کرديم، ما بايد با شدت بيشتر ميزدم و ميکشتيم… سخنان خمينی پس از انقلابب


برگزیده ای از فرمایشات امام خمينی

برای اینکه به شباهت گفتار امام خمینی با دیگر امامان جورواجور اسلامی و همچنین قرآن پی ببرید قسمتی از گفتار او را پیش و پس از انقلاب میتوانید بخوانید. طبق قوانین اسلام تقیه (دروغ) حلال است البته بشرط آنکه برای گسترش اسلام باشد. یعنی انسان میتواند هر نوع دروغ و دونگی که دلش خواست سر هم کند و بگوید، مادای که به نفع اسلام تمام شود. و این دقیقاً همانکاری است که روح الله خمینی جانشین بحق امام زمان کرد.

پس از انقلاب پیش از انقلاب
این جنایتکارها که در بازداشت هستند متهم نیستند بلکه جرمشان محرض است؛ باید فقط هوییت آنها را ثابت کرد و بعد آنها را کشت. اصلاً احتیاج به محاکمه آنها نیست. هیچگونه ترحمی درمورد آنها مورد ندارد. ما معتقدیم که مجرم اصولاً محاکمه ندارد و باید او را کشت.

پیام به ملت ۹ تیر ۱۳۵۹

اینها برای تحمیل قدرت خودشان تشبث می کنند به یک عده چماغ بدست. زیر سایه چماغها میخواهند زندگی کنند. ما حکومتی را میخواهیم که برای اینکه یکدسته میگویند مرگ بر فلان کس آنها را نکشند.

سخنرانی پاریس ۱۲ آبان ۱۳۵۷

به آنها که از دمکرسی حرف میزنند گوش ندهید. آنها با اسلام مخالفند. میخواهند ملت را از مسیر خودش منحرف کنند. ما قلمهای مسموم آنهایی را که صحبت ملی و دمکراتیک و اینها را میکنند میشکنیم.

قم ۲۲ اسفند ۱۳۵۷

حکومت اسلامی ما اساس کار خود را بر بحث و مبارزه با هر نوع سانسور میگذارد.

مصاحبه با رویتر ۴ آبان ۱۳۵۷

در انقلابی که در ایران حاصل شد در سرتاسر این مملکت فریاد مردم این بود که ما اسلام میخواهیم. این مردم قیام نکردند که مملکتشان دمکراسی باشد.

قم ۱۹ آذر ۱۳۵۸

در حکومت اسلامی همه افراد دارای آزادی کامل در هر گونه عقیده ای خواهند بود.

مصاحبه با سازمان عفو بین الملل ۱۹ آبان ۱۳۵۷

مردم باید پند بگیرند از آن مادری که پسرخود را آورد و بدست محاکمه سپرد و آن پسر اعدام شد. این یکی از نمونه های اسلام است و دیگران هم باید همینطور باشند. اولادها و برادرها و فرزندان خودشان را اگر نصیحت نپذیرفتند معرفی کنند تا ه مجازات خود برسند…

شهریور ۱۳۶۰

با اعمال زور و شکنجه و اعمال خلاف انسانی هزاران نفر در ایران از بین رفته اند و میروند.

المستقبل آبان ۱۳۵۷

همه متصدیان روحانی که هستند الان در مقامات بالا از بابت این است که می بینند که کسان دیر نخواهند توانست اداه این کشور را آنطور بکنند که اسلام میخواهد. بدون انها نمیشود اداره کرد مملکت را. ما جواب خدا را چه بدهیم؟

جماران ۹ شهریور ۱۳۶۱

مقامات روحانی شیعه قصد ندارند خودشان در ایران حکومت کنند. در ایران اسلامی علما خودشان حکوت نخواهند کرد و فقط اظر و هادی امور خواهند بود. حکوت مملکت در همه مراتب خود تحت نظارت و ارزیابی و انتقاد عمومی خواهد بود.

آبان ۱۳۵۷

اقتصاد مال خر است. مردم ما برای اسلام انقلاب کرده اند نه خربزه.

شهریور ۱۳۵۹

در حکومت اسلامی از درآمد نفت روزی ۷۸ تومان (مطابق ۱۰ دلار در سال ۵۷) به هر ایرانی تعلق میگیرد. آب و برق هم برای همه مجانی است.

سخنرانی پاریس ۲۰ مهر ۱۳۵۷

دانش آموزان عزیز باید با کمال دقت اعمال وکردار دبیران و معلمین را زیر نظر بگیرند که اگر خدایی ناکرده در یکی از آنها انحرافی ببینند بلافاصله به مقامات و مسئولان گزارش نمایند و خود دبیران و معلمین با هوشیاری مواظب همکاران خود باشند تا اگر بعضی از آنان خواستند افکار انحرافی خود را تدریس و به فرزندان اسلامیان القا کنند از آنان جلوگیری نمایند و در صورتی که فایده نبخشید با قاطعییت مطلب را با مسئولان در میان بگذارند.

فرزندان عزیزم خود نیز از یکدیگر به بهترین وجه مراقبت کنند و در صورتیکه مشاهده کردند که بعضی از دشمنان در لباس دوست و همشاگردی میخواهند آنانرا جذب گروه خود کنند به مقامات مسئول معرفی نمایند و سعی کنند اینکار را مخفیانه انجام دهند. مادران و پدران متعهد از رفت و آمدهای فرزندانشان سخت مراقبت کنند و آنانرا زیر نظر بگیرند.

پیام به ملت ۱ مهر ۱۳۶۱

دانشگاه تعطیل است، نمیگذارند کار کنند، میریزند توی دانشگاه و زن و مردش را میزنند، یا زخمی میکنند یا میگیرند و میبرند و در حبسها دانشجویان را کتک میزنند و میکشند.

سخنرانی پاریس ۲۰ مهر ۱۳۵۷



 
 

Things you can do from here:

 
 

Science, Magic, and Arthur C. Clarke

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via James Randi Educational Foundation by jrefbrandon@gmail.com (James Randi) on 10/13/10

(Editor's Note: The following is an excerpt from a recently-completed chapter of James Randi's forthcoming book, A Magician In The Laboratory. - BKT)

lulubio1Magicians are a critical part of my discussion here, so please bear with me while I give you a peek behind the curtain; a cursory glance at who and what we magicians are, and aren't. First, we're entertainers, actors, showbiz people who have as our primary objective the delight of our audiences. We're deceivers, taking on roles and characters to express our art, just as any actor does. With a few rare but important exceptions, we're not scientists – though some us will have enough knowledge of science to recognize flummery, simply by using common sense. Our highly specific expertise comes from knowledge of the ways in which our audiences can be led to quite false conclusions by calculated means – psychological, physical and especially visual. Scientists think and perceive logically by using their training and observational skills, and are thus often insulated from the possibility that there might be chicanery at work. After all, a bacterium or a crystal will not go out of its way to deceive the scientific observer, which an appropriately motivated human being most assuredly will…

In this chapter, allow me to lead you through some of the differences between how magicians and scientists view – and manipulate – the world. The former do so for purposes of entertainment, the latter to further our knowledge of the world around us. But not always.

The scientific establishment within the former Soviet Union spent tremendous sums of money in the pursuit of such questionable projects such as "psitronic machines," "faster-than-light communication," ESP, PK, "free energy" and countless other notions that – presently – can only be described as pseudoscientific. Lest the ghosts of formerly doubtful ideas such as radioactivity, x-rays, relativity and even germ theory – all at first condemned and even ridiculed by orthodox science – be flaunted as examples of academic myopia, I ask you to note that those major discoveries were very quickly tested and accepted into the ever-widening spectrum of facts and wonders that serve us in probing our universe; parapsychology and the above mentioned Soviet gizmos have, by comparison, produced not a single positive, definitive, repeatable event or claim, despite the bleatings of their apologists who suggest that perhaps their delusions should not be expected to conform to the standards of real science because this is something "different." Bullshit. It's either science or it's not. Either plant your feet in the soil of terra firma, or establish a base in Elysium…

If the funds spent in Russia alone were spent on ideas that actually produced results, we'd all be better off. My admittedly brief experiences with Soviet scientists – in situ – showed me that they appeared to operate on rank and position; a scientist of a higher rank was always right, regardless of the weakness of his/her case. Now, this is certainly not unheard of in other societies: In France, I found abject and immediate surrender to academic authority, and it happens right here in the USA, too – more frequently than we can afford. I'd very much like to take a team of a few carefully-chosen persons to various countries and give seminars in double-blind experimental design, a provision that is often impatiently bypassed. I believe that a good approach to instruction in this facet could use traditional conjuring techniques to demonstrate firmly that no matter how well educated, or how basically intelligent, trained, or observant a scientist may be, s/he may also be a poor judge of a methodology employed in deception.

To quote Sir Arthur C. Clarke's Third Law: "Any sufficiently advanced technology is indistinguishable from magic." The techniques of the conjuror – or of the "psychic" performer – are apparently magic to even the best-intentioned scientists. Having rational explanations for these talents is not a matter of I.Q. or of academic preparation. It requires specialized education and bias-free critical thinking. Any scientist can be trained to design methods of testing and solving what might be simple "magic" tricks. Once a certain point is arrived at in that process, a "savvy" appears to kick in that is permanent. It's a valuable addition to world experience, almost like learning another language.

While on the subject, I'll mention that I first met Arthur C. Clarke in 1983 at his home in Colombo, Sri Lanka, where I'd gone with an NBC television crew during the taping of my NBC-TV special, Magic or Miracle? The man credited with having originated the idea of the geosynchronous satellite was a trifle embarrassed. The President of Sri Lanka was due at his home to watch a football game via the Arthur's satellite dish, the only extant in all of the tiny island nation, and that device was lying on its side, the victim of a recent storm. Arthur's mobile telephone, too, was "dead" because its charger had become disconnected, and I had the honor of wriggling down underneath his massive desk to plug in the transformer for him. The bits of exotic scurrying Sinhalese fauna I found there I shall leave to your imagination.spaceodysseyBW

I recall that when we'd arrived at the Colombo airport and announced who our host was, we discovered that Arthur had – quite accidentally – eased our visit. We were instantly moved through immigration and customs and escorted outside to our waiting transportation. Arthur was highly respected in his new home, and once commented to me that he found it far more agreeable to be a large fish in a small pond than any other configuration of those elements that he could imagine. Over the years, I ran into Arthur several more times and once had the pleasure of hearing him speak at the United Nations. His thought process was evident from his speaking manner. As in his writing, everything he delivered was clear, concise, and effective. Only once did I see evidence that another artist had interfered with his work…

That was when I was an invited guest in New York City at the Paramount Theater premiere of the Stanley Kubrick film 2001: A Space Odyssey, along with science fiction luminaries Frederick Pohl, Isaac Asimov, Lester Del Rey, George O. Smith, and L. Sprague De Camp, and I saw Arthur in tears when he began to realize just how "creative" Kubrick had gotten, ignoring some of the subtleties of the original story he'd prepared for the big screen. We were both dismayed by the erroneous interpretations that members of the audience offered as explanations of what had become the "psychedelic" sequences in the film. I suggest that readers examine Arthur's short story The Sentinel – upon which 2001 and the Space Odyssey novel were based – and The Lost Worlds of 2001, and then see the film again for a better understanding of what it should have shown.

Arthur was a perceptive, thorough observer of the real world. He respected reality and science, and he made it clear that his work was fiction, not presumption or prophecy. He also, incidentally, took delight in seeing various basic conjuring tricks that I showed him, and was intrigued on the rare occasions when I revealed to him the modus operandi of a trick, always assuring me that he would very likely incorporate a newly-acquired subtlety or two into one of his stories. The man was a delight. Yes, I grieved at his passing, but – much more importantly – I celebrated his existence. If you want to see him at his very best, by all means look up his short story titled The Nine Billion Names of God. When you get to the last line, if you don't gasp, Sir Arthur might have bored you…

An experienced magician can come upon a previously-unmet colleague working his trade in a street he's never been to before, and will immediately see the truth behind the illusions. The mind of the magician works that way. We can't make magicians out of scientists, and we would not try, but we can try to provide them with new and useful ways of thinking. Don't think for a moment that this would be a case of simply exposing the secrets of each and every major magic illusion in that vast repertoire. That would take a lifetime or two, and would probably not educate the student in the basic process of "thinking in the groove," or thinking like a magician. In mathematics, anyone can find the square root of the number 2, either by trying every likely number, refining and narrowing down the estimation until an appropriately-accurate* result is arrived at, or one can design a method of systematically extracting that square root – a method that will work on any number within the range of such an operation; a method that will provide a proper, accurate-enough answer without trial-and-error. The magician favors the latter manner of solving a question involving trickery, by bringing his attention to bear on the psychological, mechanical, optical, sensory, and emotional factors and information.

As an example of this process at work, consider this scenario: a pleasant, perhaps overly-charming, quick-talking performer offers to demonstrate a phenomenon in which a common teaspoon appears to turn flexible in his hands and be distorted out of shape, by a means that he says he himself does not understand, and which he attributes to the hidden psychic powers of the breathless spectator. How's that trick done? Well, first of all, we're not as aware of the actual curve of a teaspoon as we think we are. Were a straight, flat, piece of metal to be used, any minor change of shape would be immediately evident. Two identical spoons will usually nest together neatly, but if one of them is surreptitiously bent – slightly – the spectator has a difficult time noticing the difference, between two un-nested spoons, while with a straight piece of metal, he'd see it right away. My point is that a spoon's profile is somewhat ambiguous, which makes it ideal for use in the repertoire of our scallywag – we'll call him "Scally" for short – who claims that he has genuinely magical powers. Second, Scally handles the spoon casually, waving it about while chatting up the spectator and specifying just how the spoon should be held and what attitude to adopt – factors of no importance except as his means of misdirection of attention. As for the specific method that Scally uses to bend the utensil, as I've often told my students, he bends it when the spectator isn't looking. No, that's not avoiding an explanation; it's an exact description. How Scally arrives at that point, of course, is the big secret. He does it with misdirection – when the spectator is distracted by his idle chatter and apparently random movements.

There have been – literally – thousands of Scally's who came from nowhere to befuddle the public, ever since mass communication became available. For example, some 130 years ago, all of New York was agog over a vaudeville performer, Miss Lulu Hurst [1869-1950] of the state of Georgia, who at the age of 14 was – first – known as "The Electric Girl," and then as the "Georgia Wonder." No one seemed to understand exactly how she did her demonstrations of resisting the efforts of the strongest men – chosen from the audience – who appeared with her on stage. Having no better explanations, amateur "experts" attributed her seemingly wondrous powers to electricity and magnetism, those then-mysterious agents that science and the public were increasingly using, but which still seemed rather magical. When three large and determined men from her audience tugged at a broomstick or a billiard-cue, trying to wrest it away from the fragile-looking girl, they failed every time. It appeared that Lulu had signed a pact with you-know-who. Yet such feats, if one only knew how to perform them, are straightforward exploitations of the basic laws of leverage. Have things changed that much today, when so many of us are still charmed by charlatans who invoke basic scientific principles to explain their tricks? Of course, they now have much more powerful and captivating terms such as "quantum physics" and "vibrations" to throw into the mix. Back then, "magnetism" seemed to do the job.

Miss Hurst had discovered, among many other basic facts, that her diminutive figure gave her an unexpected advantage over the huge men she'd invited to join her on stage. As an example of one simple trick she'd do, picture this: Two men would be asked to grasp one end of a broomstick horizontally with both hands, all of their hands held closely together, and both of them at the same end of the stick, which they would hold parallel to the floor. Miss Lulu would place one of her fingers under the extreme tip of the other end, and ask the men to push her finger down with the broomstick. They could not. Try to "do a Lulu" – you'll find that you apparently have supernatural strength, too! Again, it's all a matter of leverage… It's also a matter of how the challenge was issued. Lulu was in charge; she told the volunteers to push her finger down. Had she chosen to use her finger to move the stick, her leverage advantage might have become obvious to her audience…

Lulu was only one of the first of what soon became a whole series of "magnetic ladies" who were quickly created by entrepreneurs. Her great success was such that she soon found her imitators going further than the original. One Anna Abbott, billed as the "Little Georgia Wonder," had a career that far outlasted Lulu's, which attracted audiences for only two years. It's interesting to note that Lulu essentially began her career in her very early childhood, when she produced "spirit raps" in her bedroom – much as the Fox sisters had done back in 1848. And, Lulu fooled both Sir Oliver Lodge [1851-1940] and Sir William Crookes [1832-1919], devoted fans of spiritualism and other sorts of woo-woo who eagerly accepted her tricks as evidence of supernatural forces. These were competent, experienced scientists – physicists – but totally out of their field of expertise.

 

*it's always approximate, since it's an "irrational" number…


 
 

Things you can do from here:

 
 

The Science & The Humanity: How Literature and Critical Thinking Are Clearin...

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via James Randi Educational Foundation by jrefbrandon@gmail.com (Brandon K. Thorp) on 10/15/10

This is an article about a brave and brilliant bit of journalism that appeared in The New Yorker a year ago last month. Its author was David Grann, and it was titled "Trial By Fire: Did Texas execute an innocent man?"

The answer to the title is: "Probably." The man in question, Cameron Todd Willingham, was executed in 2004 for the murder of his three young daughters, Amber, Karmon, and Kameron. The alleged murder weapons were fire and smoke. On the morning of December 23rd, 1991, as his children lay sleeping, Willingham allegedly poured a "liquid accelerant" (such as kerosene or lighter fluid) thoughout his young family's small two-bedroom home in the little Texan town of Corsicana, and set it ablaze.

"Trial By Fire" is a magnificent story, because it chronicles a probable injustice not by immediately exonerating Willingham, but by first appearing to confirm his guilt. Grann's narrative begins with a slow, dispassionate account of the events of that ugly morning, before subtly switching perspectives to follow the apparently heroic quests of the forensic investigators upon whose testimony the prosecution's case would rest. They are Douglas Fogg and Manuel Vazquez; the former a decorated war hero, who had, by December '91, been fighting fires for twenty years, and the latter a Texan arson expert given to such windy proclamations as "Fire does not destroy evidence; it creates it" and "The fire tells the story. I am just the interpretor."

Engaging in a bit of editorial time-travel, Grann follows the investigators through the remains of Willingham's home:  

As [Vazquez] and Fogg removed some of the clutter, they noticed deep charring along the base of the walls. Because gases become buoyant when heated, flames ordinarily burn upward. But Vasquez and Fogg observed that the fire had burned extremely low down, and that there were peculiar char patterns on the floor, shaped like puddles.

Vasquez's mood darkened. He followed the "burn trailer" – the path etched by the fire – which led from the hallway into the children's bedroom. Sunlight filtering through the broken windows illuminated more of the irregularly shaped char patterns. A flammable or combustible liquid doused on a floor will cause a fire to concentrate in these kinds of pockets, which is why investigators refer to them as "pour patterns" or "puddle configurations."

The fire had burned through layers of carpeting and tile and plywood flooring. Moreover, the metal springs under the children's beds had turned white – a sign that intense heat had radiated beneath them. Seeing that the floor had some of the deepest burns, Vasquez deduced that it had been hotter than the ceiling, which, given that heat rises, was, in his words, "not normal."

The investigators discover other signs of arson. The placement of a refrigerator in front of one of the home's exits; the presence of "crazed glass" (glass which has cracked because of sudden, extreme temperature change); gasoline residue on the home's front steps; and, most damningly, V-pattern burn marks on three different walls in various parts of the home, suggesting that the fire originated in multiple places. Soon, "both investigators had a clear vision of what had happened," Grann writes.

Someone had poured liquid accelerant throughout the children's room, even under their beds, then poured some more along the adjoining hallway and out the front door, creating a 'fire barrier' that prevented anyone from escaping; similarly, a prosecutor later suggested, the refrigerator in the kitchen had been moved to block the back-door exit. The house, in short, had been deliberately transformed into a death trap. […] The fire was now considered a triple homicide, and Todd Willingham […] became the prime suspect.

Willingham's guilt was ultimately decided by a single question. The fire experts wanted to know: Had he donned shoes before leaving the house? The answer was no. "Vasquez was now convinced that Willingham had killed his children," Grann writes. "If the floor had been soaked with a liquid accelerant and the fire had burned low, as the evidence suggested, Willingham could not have run out of the house the way he had described without badly burning his feet. A medical report indicated that his feet had been unscathed." The investigators concluded that Grann must have run out of the house, pouring accelerant behind him. 

Reading the story, the case seems closed. One wonders how the remainder of the text could possibly justify the ambiguity of Grann's title. Did Texas execute an innocent man? Obviously not. (This effect may be somewhat diminished for those discovering the story here for the first time, as my introduction gives away the game.)

Such certainty begins to wear as Grann recounts Willingham's trial and we witness dubious testimonies making their way into the record. Willingham's Iron Maiden and Led Zeppelin posters are said to be evidence of "cultive-type activities" (sic) and likely indicators of Satanism. A psychiatrist says Willingham is an obvious sociopath, though he's never met the man.

Still, the prosecution's case is overwhelming. Eyewitnesses to the fire's immediate aftermath report that Willingham was behaving strangely – too cool, too in control. One of Willingham's fellow prisoners claims that Willingham has confessed his guilt. And, of course, the evidence of arson is inarguable. Vazquez, the fiire investigator, says: "The fire does not lie." Willingham is sentenced to death.

Years pass, and Willingham makes an unlikely friend. Her name is Elizabeth Gilbert, a woman who becomes his penpal and, later, his advocate. As we read, her diligent investigations explode the prosecution's case, one piece of evidence at a time. As it turns out, all of the witnesses who claimed to have seen Willingham acting strangely after the fire said so after his arrest – when they were first approached, they claimed he was hysterical; out of his mind with grief and fear. (He even blackened a fireman's eye in his attempt to re-enter the burning house.) The fellow inmate who claimed Willingham had confessed to him is revealed to be a lunatic. (He subsequently recanted his accusation, and then recanted his recantation, and then half-recanted once more when interviewed by The New Yorker.) The most dramatic refutation of the prosecution's case comes when Gilbert tracks down a Dr. Gerald Hurst, another arson expert who is also an actual scientist. This, as it turns out, is a rarity among arson investigators. Grann writes:

In 1992, the National Fire Protection Association, which promotes fire prevention and safety, published its first scientifically based guidelines to arson investigation. Still, many arson investigators believed that what they did was more an art than a science—a blend of experience and intuition. In 1997, the International Association of Arson Investigators filed a legal brief arguing that arson sleuths should not be bound by a 1993 Supreme Court decision requiring experts who testified at trials to adhere to the scientific method. What arson sleuths did, the brief claimed, was "less scientific." By 2000, after the courts had rejected such claims, arson investigators increasingly recognized the scientific method, but there remained great variance in the field, with many practitioners still relying on the unverified techniques that had been used for generations. "People investigated fire largely with a flat-earth approach," Hurst told me. "It looks like arson—therefore, it's arson." He went on, "My view is you have to have a scientific basis. Otherwise, it's no different than witch hunting."

Upon examination, all of the arson evidence amassed by Fogg and Vazquez proved faulty or meaningless. They said there was evidence of liquid accelerant on Willingham's front porch. (Photographs reveal that this is where Willingham kept his grill, along with a bottle of lighter fluid. No other samples from the burned house turned up any similar traces of accelerant.) They said the Corsicana fire was plainly spread by accelerant, because it burned "fast and hot." (Yet "accelerated" fires, it turns out, burn at approximately the same temperatures as non-"accelerated" ones.) They claimed that the melted aluminum doorframe at the Willingham house constituted evidence of accelerant use. (Yet wood-fueled fires can burn at up to eight hundred degrees hotter than aluminum's melting point, which is 1220.58 °F.) They said the brown stains on the floor were accelerant remnants. (Actually, accelerants tend not to leave stains; most post-fire stains result from the mixing of water from fire hoses with ash and charred debris.) They said fire hot enough to produce "crazed glass" would have to be accelerant-fueled. (In fact, "crazed glass" is usually the result of rapid cooling; the result of being doused with fire hoses after exposure to flame – in California, it was shown that crazed glass could appear in houses at the outskirts of a brush fire.) As to the multiple V-shaped burn patterns, said to indicate multiple points of origin for the fire, controlled burns have revealed that there can be many such V-shaped burn patterns as a result of "flashover" – "the point at which radiant heat causes a fire in a room to become a room on fire." And if Willingham had escaped his home immediately before flashover occurred, there is no reason to suppose the floor would have burned his bare feet.

Tthese discoveries were made late. Dr. Hurst received the Willingham file only weeks before Willingham's scheduled execution. He got a preliminary report out to Texas in record time – "in such a rush he didn't pause to fix the typos," according to Grann.

In Texas, there was no authoritative body with sufficient expertise to analyze Dr. Hurt's report. In fact, there is no evidence that those who received the report read it, even as they rejected Willingham's last round of appeals. Willingham was killed on February 17th, at 6:40 p.m.

The Innocence Project became interested in Willingham's case later that year, and a small group of anti-death penalty activists began the long process of turning Willingham into an example. Grann's New Yorker article, along with a more succinct piece in th Chicago Tribune, gained the case widespread attention late last year. As a result, Willingham is likely to very soon become the first modern American prisoner to be executed and subsequently exonerated.

Willingham is in the news this week because of eleventh-hour attempts to stall the exoneration process. One might sympathize with them. Indeed, it is not absolutely certain that Willingham is innocent. The more salient fact, however, is that no one can say with absolute certainty that he isn't. 

In my travels through the skeptical community, I have on occasion heard journalism described as "soft," unscientific, and generally of only middling use to the cause of skepticism. Yet the science that may exonerate Mr. Willingham has existed for a long time. It was a piece of creative nonfiction that propelled his case into the spotlight, made people think, and will soon shape the way capital punishment is discussed in the only advanced, democratic nation on the planet still cleaving to the practice.

The kind of make-believe science that convicted Todd Willingham is nothing but divination – it is tea-leaf reading, with the tea leaves replaced with ash and soot. It is the kind of subtle witchcraft that only a very specialized kind of expert could recognize as such, and without quick-learning, impassioned journalists like Mr. Grann stalking the planet, we may never have learned of it.

Journalism, at its best, is an act of skepticism performed publicly. Mr. Grann's article is a perfect example of the form. From the JREF to him, a big thank-you for doing his job so well, and for saving the lives of future innocents, who with any luck will have no idea how much they owe him.


 
 

Things you can do from here: