Tuesday, November 30, 2010

مذهب شوخی سنگینی بودکه محیط بامن کرد.ومن سالهامذهبی ماندم،بی آن که خدایی داش...

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via بالاترین by kavin on 11/29/10

کوچک که بودم پدرم بيمار شد. و تا پايان زندگي بيمار ماند.پدرم تلگرافچي بود.در طراحي دست داشت.خوش خط بود.تار مي نواخت. او مرا به نقاشي عادت داد. الفباي تلگراف (مورس) را به من آموخت . در چنان خانه اي خيلي چيزها مي شد ياد گرفت. من قالي بافي را ياد گرفتم و چند قاليچه ي کوچک از روي نقشه هاي خود بافتم . چه عشقي به بنايي داشتم. ديوار را خوب مي چيدم. طاق ضربي را درست مي زدم. آرزو داشتم معمار شوم. حيف،دنبال معماري نرفتم. در خانه آرام نداشتم. از هر چه درخت بود بالا مي رفتم. از پشت بام مي پريدم پايين. من شر بودم. مادرم پيش بيني مي کرد که من لاغر خواهم ماند.من هم ماندم. ...ببین منو نمیگه ها از زبون سهراپ سپهریه... ما بچه هاي يک خانه نقشه هاي شيطاني مي کشيديم. روز دهم مه 1940 موتور سيکلت عموي بزرگم را دزديديم، و مدتي سواري کرديم. دزدي ميوه را خيلي زود ياد گرفتيم.از ديوار باغ مردم بالا مي رفتيم و انجير و انار مي دزديديم.چه کيفي داشت! شب ها در دشت صفي آباد به سينه مي خزيديم تا به جاليز خيار و خربزه نزديک شويم. تاريکي و اضطراب را ميان مشت هاي خود مي فشرديم. تمرين خوبي بود.هنوز دستم نزديک ميوه دچار اضطرابي آشنا مي شود. خانه ما همسايه صحرا بود. تمام روياهايم به بيابان راه داشت. پدر و عموهايم شکارچي بودند. همراه آنها به شکار مي رفتم. بزرگتر که شدم عموي کوچکم تيراندازي را به من ياد داد. اولين پرنده اي که زدم يک سبز قبا بود. هرگز شکار خوشنودم نکرد. اما شکار بود که مرا پيش از سپيده دم به صحرا مي کشيد و هواي صبح را ميان فکرهايم مي نشاند. در شکار بود که ارگانيزم طبيعت را بي پرده ديدم. به پوست درخت دست کشيدم. در آب روان دست و رو شستم. در باد روان شدم. چه شوري براي تماشا داشتم! اگر يک روز طلوع و غروب آفتاب را نمي ديدم گناهکار بودم. هواي تاريک و روشن مرا اهل مراقبه بار آورد. تماشاي مجهول را به من آموخت. من سال ها نماز خوانده ام. بزرگترها مي خواندند، من هم مي خواندم. در دبستان ما را براي نماز به مسجد مي بردند. روزي در مسجد بسته بود.بقال سر گذر گفت:"نماز را روي بام مسجد بخوانيد تا چند متر به خدا نزديکتر باشيد!" مذهب شوخي سنگيني بود که محيط با من کرد. و من سال ها مذهبي ماندم ، بي آن که خدايي داشته باشم! از کتاب هنوز در سفرم .... سهراب سپهري
با ۴۱ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش هنر و ادبیات
نظرات

 
 

Things you can do from here:

 
 

[بهترین‌های وب ایران] : کائسنا – بهترین سایت علمی

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via بلاگ‌نوشت by صادق on 11/5/10

«کائسنا» یک نشریه الکترونیکی علمی است که چند روز پیش وارد چهارمین سال فعالیت خود شده است. این نشریه علمی موفق شد تا در سومین جشنواره وب ایران عنوان بهترین سایت علمی کشور را از آن خود کند.

شعار اصلی مجله علمی کائسنا این است که "بیایید دانسته‌هایمان را به اشتراک بگذاریم".‌ بر همین اساس به عنوان حامی دانش متن باز در ایران شناخته می‌شود که جدیدترین اخبار و مقالات علمی روز ایران و جهان را می‌توان در قالب‌های مختلفی در این سایت مطالعه کرد. مطالب کائسنا در بخش‌های فنی مهندسی، علوم پزشکی، علوم پایه، دانشگاهها و مراکز علمی، سمینارها و همایش‌ها و… که هر کدام شامل زیر مجموعه‌های مختلفی هستند ارائه می‌شوند. گفته می‌شود که این نشریه الکترونیکی ماهیانه به طور میانگین بیش از شصت هزار خبرنامه علمی تخصصی رایگان را برای اعضای خود ارسال می‌کند.

یکی از افتخارات کائسنا و مدیر با کفایتش، جناب آقای مهدی رشیدی کوچی، انتخاب این سایت از سوی اجلاس جهانی جایزه جوانان، بعنوان یکی از سایت‌های منتخب گروه دانش است، که برای جامعه وب ایران، جای بسی مباهات دارد.

علاقمندان به همکاری با کائسنا می‌توانند در این مجله علمی عضو شوند و مقالات، خبرها، سایت‌ها و سایر مطالب خواندنی و آموزنده خود را با دیگران به اشتراک بگذارند و از طریق حمایت‌های‌شان به هر چه پربارتر شدن این مجله کمک کنند. همچنین این فرصت برای همگان فراهم است تا بصورت رایگان عضو خبرنامه‌های تخصصی کائسنا شوند و آخرین مطالب خواندنی سایت را در ایمیل‌های‌شان دریافت کنند.

Share

1 دیدگاه برای این نوشته:

  1. مهدی پرهیزی:
    2010-Nov-29 آقای محمد رشیدی جوانی شیرازی هستند که ایشان را از هنگامی که وارد دانشگاه شدم می‌شناسم.در‌واقع هم‌دانشگاهی هستیم.به طرق مختلفی هم در راه‌شون سنگ پراکنی می‌کنند که اما ایشان با امید هرچه بیشتر به مسیر خود ادامه می‌دهند. امیدوارم همین‌طور موفق و پیروز باشند. *اسم صحیح ایشان محمد است.

ارسال نظر سریع

تبلیغات

لاهیج مارکت


 
 

Things you can do from here:

 
 

Monday, November 29, 2010

Iranian Kurdish Atheist Society atheistakan magazine start

جه ماوه ري كورده ئاتێليسته كاني  ئێران (ئاتێيسته کان)

 جامعه آتئيست هاي كورد ايراني ( آتئيسته كان يا ايكاس )

Iranian Kurdish Atheist Society (IKAS or Atheistakan)

هۆ گه‌لۆ دڵسۆزی گه‌ره‌ک

هۆ گه‌لۆ «  فرزاد كمانگر » ي گه ره ك

Sunday, November 28, 2010

آنان که مرگ را رنگ زندگی بخشیدند.- در یادبود احسان فتاحیان

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via نه از جنس خودم نه از جنس شما by شهاب الدین شیخی on 11/24/10

 این روزها یعنی درواقع دیروز سالگرد کشته شدن احسان فتاحیان به دست جمهوری اسلامی است. کشته شدن احسان برای من و شاید برای بسیاری چون که "مرز"های‌شان انسان و نه جغرافیا و نه ایئولوژی و نه نژاد و ملت و زبان، متفاوت است. ما فرق می‌کنیم با آن حزبی که می‌خواهد احسان راه به عنوان آرشیو یکی از شهدای‌اش بنویسد. یا آن ملتی که می‌خواهد از احسان یکی از شهیدان راه آزادی و رهایی بسازد. یا آن ملتی که می‌خواهد احسان را یکی از موارد نقض حقوق بشر برای طولانی کردن تومار نقض حقوق بشر به شمار آورد و یا با نوشتن در مورد او یا بلند کردن عکس‌اش دشمن‌اش را در حاکمیت و نه در انسان بودن به زانو در بیاورد. یا آن ایدئولوژی‌ای که می‌خواهد وی را "رفیق" ، "هه وال" و یا هر چیز دیگری بنامد. برای ما محرومیت ددمنشانه‌ی یک از انسان از زندگی بیش از همه‌ی این‌ها می‌ارزد.
ما احسان را انسانی می‌دانیم که عاشق زندگی بود. او برای زیستن راه زیستن را انتخاب نمود. راه‌ها بر او بسته بود و برای زیستن دست به مبارزه زد. راه مبارزه‌ی زیستن در آن شکل و شمایل نیز ظاهرا وی را ارضا نکرد. زخمی از مبارزه و زندگی به دام آنان افتاد که دشمنان دیرینه‌ی زندگی و مبارزه هستند. با این‌که می‌توانست با تن سپردن به یک اعتراف  حتا حکم ده سال زندان‌اش را تخفیف دهد. اما تن نسپرد و تهدید بازجویان که امروزه در ایران قاضیان اصلی هستند تایید شد و اعدام حکم او و سرنوشت او  شد. اما در سه روز مانده به کشته شدن اش نامه‌‌ای نوشت که از لحاظ حیثیت تاریخی متن و از لحاظ نوع برداشت آزاد از "آزادی" و "زندگی" و هم چنین"مرگ" به عنوان مفهوم دیگری که به ظاهرا"حایل" این هاست، بسیار پر اهمیت است.
بی شک چند جمله‌ی اول‌اش یگانه و بی نظیر است. پیش از پرداختن به مفهمومش بگذارید اهمیت‌اش را از لحاظ قدرت روانی سرکوب ناشدنی و تسخیر ناشدنی یک انسان بگویم. این‌که یک انسان در واپسین روزهای زندگی اش که هنوز زیر شکنجه نیز می‌باشد. آن چنان نامه‌ای بنویسد که انگار بر سواحل دریا، در یک خانه‌ی ویلایی  بر صندلی راحتی‌اش نشسته است و هم چون یک نویسنده یا فیلسوف می‌خواهد درک خودش را از زندگی و مرگ و آزادی بنویسد، نشان از قدرتی ناشناخته  غریب میان انسان‌های عصر ماست.
اما اهمیت مفهومی نامه‌ی احسان در همان چند سطر اول نامه‌اش نهفته است. آن‌جا که می‌نویسد:« هرگز از مرگ نهراسیده ام , حتی اکنون که آن را در قریب ترین فضا و صمیمانه ترین زمان , در کنار خویش حس میکنم. آن را میبویم و بازش میشناسم , چراکه آشنایی ست دیرینه به این ملت و سرزمین. نه با مرگ که با دلایل مرگ سر صحبت دارم , اکنون که (( تاوان )) دگردیسی یافته و به طلب حق و آزادی ترجمه اش نموده اند , آیا میتوان باکی از عاقبت و سرانجام داشت؟ ((ما)) ای که از سوی ((آنان )) به مرگ محکوم شده ایم در طلب یافتن روزنه ای به سوی یک جهان بهتر و عاری از حق کشی در تلاش بوده ایم , آیا آنان نیز به کرده ی خود واقف اند؟».
در این‌جاست که نوع نگاه به زندگی و تعریف آزادی و فاصله‌ای به نام مرگ بسیار دقیق تر دیده شده است. به راستی مرز زندگی کجاست؟ آیا مرز زندگی مفهومی به جز آزادی است؟ از سوی دیگر مفهوم زندگی در زنده بودن و زنده بودن به معنای توان لذت بردن از زندگی است. مطمئنن لازم نیست که  توضیح داده شود مرز لذت همانا محدود نکردن لذت دیگران است. در همین بستر اگرچه نمی‌خواهم وارد  قضیه‌ی جدلی‌الطرفینی( به قول کانت) به نام " آزادی یا عدالت" بشوم، اما می‌توان گفت که نابرابری  اگر مذموم است به خاطر محدود کردن آزادی دست یابی به لذت زندگی توسط عده‌ای بر عده‌ای دیگر است. حال این نابرابری طبقاتی باشد، یا جنسیتی و یا نژادی و فرهنگی و ملی ومذهبی و قومی. بنابراین، اگر بین مرگ و زندگی اصالت با زندگی است در خود زندگی اصالت بر لذت است. در واقع آن بخشی از زندگی که قرین لذت و یا هم‌سو و یا پوینده‌ی راهی به سوی لذت است معنای زندگی را به جریان می‌اندازد. آزادی در این مفهوم شاید اصلی ترین و یا یکی از اصلی ترین  و اصیل‌ترین مفاهیم زندگی اجتماعی انسان است. حال اگر آزادی این اصیل‌ترین و اصلی‌ترین مفهوم زندگی اجتماعی مفهومش را از دست بدهد. آن‌چه باقی می‌ماند، یعنی زندگی بدون آزادی، آیا همان تعریفی است که ما از زندگی داریم؟ 
انتخاب بین زندگی و مرگ انتخابی روشن است. اما تعریف از زندگی و زنده بودن مفهومی مورد توافق نیست. این اندیشه‌ی انسان لیبرال معاصر که " زنده ماندن به هر قیمتی" را ترویج می‌کند در طول زمان دارد مفهوم زندگی را محدود و محدود تر می‌کند تا جایی که از زندگی تنها خود زنده بودن را باقی می‌گذارد. همان طور که ژیژک یاد آور می‌شود. زندگی انسان لیبرال امروز محدود شده به لذت بردن از لذت‌های بی نهایت محدود شده. روغن بدون کلسترول، سیگار بدون نیکوتین، کافه‌ی بدون کافئین، نوشابه‌ی بدون قند و در نهایت آزادی بدون خود آزادی. یعنی مدام این زندگی‌ای که در ظاهر به تو می‌گوید زنده بمان اما هم‌زمان به تو می‌گوید. می‌توانی روغن بخوری اما باید کلسترول‌اش را کم کنی.  می‌توانی قهوه بخوری اما باید کافئین‌اش کم باشد. درزندگی اجتماعی نیز نهایتا آزادی اما به شرطی که آزاد نباشی. این داستان کشور‌های متمدن دموکراتیک و مدرن است. به این نسبت در نظر بگیرید زندگی اجتماعی و سیاسی در کشورهایی با حاکمیت‌های  استبدادی و توتالیتر. در چنین نظام‌هایی افراد از حیث زندگی اجتماعی و یا شاید بتوان گفت از نظر زندگی فردی آزاداند، اما در محدوه‌ای بسیار تنگ‌تر یعنی جایی که حتا وارد حیطه‌ی اجتماعی نشود. ایده‌ی زنده ماندن به هر قیمتی، ایده‌ای است که به مرور زمان معنای زندگی را از خود زندگی خالی می‌کند.

حال برای انسانی که زندگی اجتماعی و  گروه هم‌گن خود را، که می‌تواند گروهی قومی، ملی، نژادی، زبانی، جنسیتی و یا طبقاتی باشد، در معرض خطر و اضمحلال می‌بیند. راه آزادی را انتخاب می‌کند. اگر به همین قمست  ابتدایی نامه‌ی احسان توجه شود، وی مرگ را« آشنای دیرینه‌ی سرزمین و ملت‌اش» می‌داند. در پایان نامه‌ هم متذکر می‌شود که " مرگ وی پایان مسئله‌ی کورد" نیست.احسان نه تنها آزادی و زندگی شخصی خود را بلکه آزادی و زندگی مردمی را که گروه هم‌گن وی تعریف می‌شود در معرض خطر می‌بیند.  بنابراین برای وی راه باز است و انتخاب ساده. انتخاب بدون گارانتی! به همین خاطر است که میان آزادی یا مرگ آن مفهومی را انتخاب می‌کند که به معنای زندگی بیشتر نزدیک باشد.
در این جا من خود  به شخصه براین باور نیستم که مرگ را بر زندگی ترجیح بدهم. اتفاقا انتخاب خودم نیز زندگی است. اما از دید من و از دید آن‌هایی که اصالت انسان را بر هر اصالتی مقدم می‌شمارند. مرگ و بهتر است بگوییم کشته شدن احسان، دریغ کردن زندگی از انسانی است که اتفاقا عاشقانه زندگی را دوست می‌داشته است. تعداد انسان‌هایی که زندگی را تمام و کمال و با همه‌ی آزادی‌های ممکن اش می‌خواهند در جهان ما معدود و محدود است. احسان از آن دسته انسان‌ها بود. در واقع فرق میان مرگ احسان و مرگ‌های عادی این است که آن‌ها به " مرگ" رنگ و بو و معنایی از جنس زندگی می‌بخشند. برای همین است شاید آن جمله‌ی تکراری و ضرب‌المثلی بین ما رایج است. که آن‌ها هرگز نمی‌میرند. این‌جا تبلور پیدا می‌کند. کسانی از جنس احسان از جنس فرزاد و از جنس گل سرخی‌ها. انسان‌هایی هستند که گرچه در ظاهر امر مرگ را برگزیده‌اند اما با مرگ زندگی می‌کنند بیشتر از آن طول عمری که  ما ظاهرا زنده و آزاد آن را زندگی می‌کنیم.
همه‌ی انسان‌های بزرگ تاریخ که ما از آن‌ها به عنوان انسان‌های بزرگ یاد می‌کنیم.میان زندانی شدن و آزادی، میان زنده ماندن به هر قیمتی و مرگ. راه دوم را انتخاب می‌کنند. به همین خاطر است که آن‌ها به بزرگان تاریخ تبدیل می‌شوند و ما نهایتا به مفسران اندیشه‌های آن‌ها و زندگی یا مرگ آن‌ها.

تو اعدام می‌شوی و ما خبر اعدامت را به هزار رسانه‌ی دنیا می‌فرستیم
رسانه‌ها این روز‌ها هرزه‌های مرگ و زندان نوش‌اند
تو اعدام می‌شوی و ما افتادن ستاره‌های غرق در خون آسمان را شعر می کنیم
تو اعدام می‌شوی و ما از آزادی پرسش‌های فلسفی طرح خواهیم نمود
تو اعدام می‌شوی  و ما به تحلیل "بدن" در زندان می پردازیم
تو اعدام می‌شوی و ما زنده می‌مانیم
مگر نمی‌دانی ما شاعران زندگی هستیم!؟
ما انسان عصر مدرنیم و تو شوالیه‌‌ی به جا مانده از تاریخ...
با این همه تو اسطوره‌ی قلبی ما می‌شوی...
این همان حقیقتی است که به خودمان دروغ می‌گوییم



 
 

Things you can do from here:

 
 

طرز تهیه همای رحمت از یک قاتل بی رحمی به نام علی (همای وحشت) !!!

ali ebn abityaleb homaye zahmat

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 


مواد لازم:

1. یک قاتل بی رحمی به نام علی (همای وحشت)

2. جهالت یک ملت

3. آخوندهای دروغگو

طرز تهیه:

آخوندهای دروغگو با استفاده از جهالت مردم ایران براحتی توانستند از یک قاتل بی رحمی به نام علی (همای وحشت) یک همای رحمت تهیه کنند.

عکس اول: همای رحمت خیالی

عکس دوم: همای وحشت واقعی

1- علی پس از پیروزی بر قبیله" بنی قریظه" تعداد 900 نفر از مردان قبیله را در مقابل گو دالهایی که از پیش کنده بودند سر بریدند. (تاریخ طبری. جلد 3 . صفحه 1088)
پیامبر بگفت تا در زمین گودالها بکندند و " علی" و" زبیر" در حضور پیامبر گردن انها را زدند. (تاریخ طبری .جلد 3. صفحه 1093)

2- کشتار خاندان "ازد":
علی و یارانش در یک روز تعداد 2500 نفر از خاندان "ازد" را سر بریدند.بنحوی که کسی زنده نماند تا دیگری را دلداری دهد. (مروج الذهب . جلد اول . صفحه 729)

3- کشتار خوارج :
در نهم صفر سال 38 هجری در محلی واقع در دشت نهروان جنگ خونینی بین لشگریان علی و خوارج روی داد که در این جنگ در حدود 1800 نفر از خوارج بقتل رسیدند.

4- نبرد "لیله الحریر":
علی در نبردی بنام "لیله الحریر" در حدود 500 تا 900 نفر را از دم تیغ گذراند. (منتهی الا مال . جلد 1. صفحه 153)

5- کشتار" عبدالله خرمی و یارانش" :
عبدالله خرمی و 70 تن از یارانش از بیم جان به قلعه ای پناه برد.به دستور علی قلعه به آتش کشیده شد که در جریان آن تمامی این افراد در آتش سوختند بطوری که بوی گوشت بریان شده آنها آنچنان در هوا پخش شده بود که مردم را آزار می داد. (علی مرز نامتناهی . صفحه 199)

6- کشتار کسانی که بعد از فوت محمد از دین اسلام برگشتند:
آنانکه دست رنگ کرده بودند و شادی و شعف در اثر در گذشت محمد نشان داده بودند " علی" و" خالد بن ولید" همه را بکشتند و اجسادشان را در آتش سوزاندند. (تاریخ طبری .جلد 4 . صفحات 1380.1464) (تاریخ طبری .جلد 6.صفحات 2420.2265)

نقش علی در ترور مخالفان :

1- ترور شاعری بنام" حویرث بن نقیذ":
وی شتر دختران محمد "فاطمه" و "ام کلثوم" را رم داده بود به فرمان حضرت محمد و توسط علی در جریان یک
تو طئه به قتل رسید. (سیره ابن هشام .جلد 2. صفحه 273)

2- سر بریدن" مغیره" :
پیر مردی بنام "مغیره" که پس از فتح مکه از ترس محمد گریخته بود بوسیله علی دستگیر و سر بریده شد. (زنان پیغمبر . صفحه 316)

3- علی شاهرگ مردانی را برید و بمانند مرغان نیم بسمل آنان را در بیابان رها کرد تا با شکنجه بمیرند. (امام علی . عبدالفتاح . جلد 5. صفحه 27)

4- سر بریدن "نضر" و "عتبه" :
پس از شکست" ائیل" محمد به علی دستور داد که "نضر" پسر" حارث" را سر ببرد.همینطور در منطقه ای دیگر بنام "الظیه" از میان اسرا "عتبه" پسر" ابی معیظ " بدستور محمد و بدست علی سر بریده شد. (منتهی الامال . جلد 1.صفحه 57)

5- سر بریدن "عتبه" :
مردی بنام "عتبه" که بخاطر عدم پخش مساوی غنایم بین لشکریان اسلام به صورت محمد تف کرده بود بوسیله علی سر بریده شد. (تاریخ طبری . جلد 5 .صفحه 1103)

در زمان امام علی، مردم استخر چندین بار قیام کردند. امام علی در یکی از آن موارد «عبدالله بن عباس» را در راس لشکری به آ«جا گسیل داشت و شورش تودهها را در سیل خون فرونشاند (فارسنامه ابن بلخی،ص 136). در مورد دیگر که مردم استخر شورش کردند، امام علی «زیادبن ابیه» که از خونخواری و آدمکشی به انوشیروان دوم لقب گرفته بود به آنجا گسیل داشت تا به سرکوبی این قیام بپردازند. در مورد جنایات و کشتار مردم استخر توسط زیادبن ابیه کتابها و روایات زیادی نوشته و نقل شده است(روجوع کنید به کتاب مروج الذهب،جلد دوم ص 29).

- در سال 39 هجری مردم فارس و کرمان نیز سر به شورش گذاشتند و حکام ستمگر امام علی را از شهر خود بیرون کردند. امام علی مجددا زیادابن ابیه را به آنجا گسیل داشت و لشکریان وی از هیچ جنایتی فروگذاری نکردند. (تاریخ طبری، جلد 6، ص 2657 و یا فارسنامه، ص 136)

- مردم خراسان نیز در زمان امام علی برای چندین بار قیام کردند و چون چیزی نداشتند به عنوان باج و خراج بپردازند، از دین اسلام برگشته و به مقاومت سخت و جانانه ای دست زدند. امام علی «جعدبن هبیره» را بسوی خراسان فرستاد. او مردم نیشابو را محاصره کرد تا مجبور به صلح شدند. (تاریخ طبری، جلد 6، ص 2586 و فتوح البلدان ص 292)

- در زمان امام علی مردم شهر ری نیز سر به طغیان برداشتند و از پرداخت خراج خودداری کردند. امام علی، «ابوموسی» را با لشکری زیاد به سرکوب شورش فرستاد و امور آنجا را بحال نخستین برگرداند. ابوموسی پیش از این طغیان نیز، یکبار دیگر بدستور امام علی به جنگ مردم شهر ری گسیل شده بود. (فوتوح البلدان ص 150)

- به روزگار خلافت علی بن ابی طالب، چون پایان سال 38 و آغاز سال 39 بود، حارث بن سره عبدی، به فرمان علی لشکر به خراسان کشید و پیروز شد، غنیمت بسیار و برده ی بی شمار بدست آوردند. تنها در یک روز، هزار برده میان یارانش تقسیم کرد. لکن سرانجام خود و یارانش، جز گروهی اندک، در سرزمین قیقان (سر حد خراسان) کشته شد. (فتوح البلدان، بلاذری)

- علی بن ابی طالب، عبدالرحمان بنی جز طائی را به سیسستان فرستاد. لکن حسکه حبطی وی را بکشت،پس علی فرمود: بیاید که چهار هزار تن از حبطیان را به قتل رسانیم. وی را گفتند: حبطیان پانصد تن هم نشوند. (فتوح البلدان، بلاذری)

- علی ولایت آذربایجان را نخست به سعید بن ساریه خزاعی و سپس به اشعث بن قیس داد. یکی از شیوخ آذربایجان نقل می کند که ولیدبن عقبه همراه همراه با اشعث از ولید طلب یاری می کرد و ولد برای یاری وی سپاهی از کوفه به در آنجا گسیل داشت. اشعث، حان به حان (حان= خانه به خانه) فتح کرد و پیش رفت. و پس از فتح آذربایجان گروهی از تازیان اهل عطا را بیاورد و در آنجای ساکن ساخت و آنان را فرمان داد که مردم را به اسلام خوانند. (فتوح البلدان، بلاذری)

اينها تنها مواردي از جنايات اين هماي رحمت بود. بيشتر جستجو کنيد تا بيشتر بدانيد. چگونه به تو بگویم علی مایه بدبختی و رنج و عقب ماندگی و خرافاتی شدن ما است؟ چگونه بگویم تا این بدبختی بختک مانند را دریابی؟



 
 

Things you can do from here:

 
 

ایمان مطلق و تعبد، دشمن خردورزی و سبب فقراست

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via Donbaleh.com by mashhad on 11/27/10

تعارض دین با منزلت آدمی! تعبد و عبادت از اعمال بردگی است و عبد و عبید که معنای برده را میدهد، از همین ریشه است. عبادت یعنی بندگی کردن، پرستیدن، اطاعت کورکورانه و خاشع بودن… سهم عمده ی متن قرآن درمورد خضوع و خشوع و متعبد بودن مؤمن نسبت به قرآن و الله است. واژۀ اسلام برخلاف نظر باورمندان، مفهومش مسالمت نیست و معنایش تسلیم است؛ تسلیم به آنچه شریعت دستور میدهد؛ و اطاعت کورکورانه ی پیروان نسبت به وجودی موهوم به نام «الله» و البته به تبع آن فردی که معرف این الله است. ایمان مطلق، خطرناکترین و مضرترین آلودگی در آدمی است و محرکی است برای انجام هرگونه جنایات. اصولاً مدعیان رسالت، خدائی مستبد و خودشیفته و زورگو را معرفی کرده اند و او را در تاریکی مطلق و هاله ی تقدس ناشی ازترس و خوف پوشانده اند تا به خواسته و منظور خود که چیزی جز سروری و حکومت نبوده است برسند. خداشناسی یک امر علمی نیست، بلکه ادعائی تخیلی است؛ و هرگونه تلاش در راه اثبات چنین موجودی، اتلاف وقت است. هیچ الزامی برای منکران وجود خالق نیست که در پی اثبات عدم وجود باشند. زیرا نیستی ونبود اثبات نمی خواهد؛ این هست و وجود است که باید ثابت شود. بی تردید حتا اگر سخن مدعیان پیامبری را بپذیریم و چنین موجودی نادیده و ناپیدا را واقعیّت پنداریم، عبادت و خشوع آدمی نسبت به او، نشان کمال خودپرستی، استبداد و استکبار این موجود است. ......

 
 

Things you can do from here:

 
 

Saturday, November 27, 2010

چگونه دخترش را مي بوسيد؟ محمد بن عبدالله

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via Roshangar's blog on 11/18/10

ز کلیه عزیزانی که زحمت کشیدن و این کتاب رو چاپ کردم، صمیــــــمانه تشکرمنـدم!! واقعا دوســـتون دارم :))

  

Wait PLSWait PLSWait PLSWait PLS

Permalink | Leave a comment  »


 
 

Things you can do from here:

 
 

چگونه دخترش را مي بوسيد؟ محمد بن عبدالله

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via Roshangar's blog on 11/18/10

ز کلیه عزیزانی که زحمت کشیدن و این کتاب رو چاپ کردم، صمیــــــمانه تشکرمنـدم!! واقعا دوســـتون دارم :))

  

Wait PLSWait PLSWait PLSWait PLS

Permalink | Leave a comment  »


 
 

Things you can do from here:

 
 

الله تراشی و اسلام سازی محمد

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via Roshangar's blog on 11/18/10


قبل از سلام اعراب بتهای زیادی را پرستش میکردند که بعضی‌ از آنها بیانگر طبیعت بودند. هر قبیله‌ای بت متعلق به خودش را داشت و قبیله قریش بتی سنگی را پرستش میکردند بنام الله که مونث بود و دارای ۳ دختر بت سنگی‌ بود بنامهای ال عات، ال اوضاع، و ال منات. مجموعا سیصد و شصت بت در کعبه نگهداری میشدند و حبل نام بت بزرگی بود که خدای اصلی‌ تمام بتها بود. حبل یک مجسمه مرد بود که از سنگ قرمز گرانبها یی ساخته شده بود همراه با دستان و بازوان طلایی

وقیدی که از تاریخدانان معروف آن عصر می‌باشد بت الله را رئیس بقیه بتها میشناسد. ابن ال کلبی اسامی ۲۷ عدد از آن بت ها‌را ذکر کرده است. این قبیل رساله های تاریخی که الله بتی در خانه کعبه بود خشم بسیاری از مسلمانان را بر انگیخته است. خانه کعبه قبل از اسلام به بیت الله معروف بوده است و عبدالله پدر محمد و عمویش عبرید الله خادم بت الله در کعبه بوند.  در عربی‌ عبد به معنای بنده می‌باشد و عبدالله یعنی‌ بنده الله. این اسامی بیانگر تعهد آنها به بتپرستی می‌باشد. خانه کعبه که امروز محل زیارتگاه مسلمانان است درست همان محلی می‌باشد که اعراب بتپرست برای نیایش بتهای خود در آنجا جمع میشدند.  مناسک حج عمره مسلمانان امروزی ادامه بدون وقفه همان مراسم نیایش بت پرستان اعراب آن زمان می‌باشد.  محمد هرگز نگفت که این الله که وی پیغام برش هست با آن بت سنگی الله تفاوت دارد و حتا هیچگاه مردم را از پرستش بت الله منع نکرد. در واقع این فقط تغییری در پرستش بدون وقفه بتپرستی میباشد. البته محمد فقط مخالف پرستش چند خدایی بود و هیچگاه نخواست که از بتپرستی پا فرا نهد. 

یکی‌ از خصوصیات مخرب اسلام در تاریخ ملتها نفی تاریخ ملتها، گمنام کردن هویت ملتها، و از بین بردن فرهنگ ملتها بوده است. اسلام در وحله اول هویت تاریخی خود اعراب را نابود کرد و چیزی از آن مذاهب، معابد، و بناهای مذهبی، و فرهنگی اعراب باقی‌ نگذاشت بطوری که حتی حس خود آگاهی‌ مردم عرب را نسبت به گذشته شان محو کرد و به فراموشی سپرد.  سنگ بناها را برای ساختن ساختمانهای دیگر بکار بردند و حتا آنها را میسوزاندند و تبدیل به گچ میکردند که نشانی از آنها باقی‌ نماند. و در یک کلام به معنی‌ انهدام همه چیز گذشته و حتی سپردن زبان و خط به فراموشی. چنانچه چیزی باقی‌ می‌ماند که قادر به نابودیش نبودند آنرا آنچنان تغییر میدادند که به عنوان "دست آورد اسلامی" ثبت شود درست نظیر زیارت حج و به خدمت گرفتن علم نحو زبان عربی‌ برای قرآن. کما اینکه صدا و علم نحو عربی‌ باقی‌ مانده است ولیکن حامل معانی و مفاهیمی میباشد که کاملا با اصالت و گذشته این زبان بیگانه میباشد.  بزرگترین ضربه‌ای که تاریخ عرب قبل از اسلام از اسلام خورد همان گمراه کردن عربها از تاریخشان و ساختن تاریخ جعلی برای آنها بود. مردم عرب کوچکترین مفهوم و درکی از "ابراهیم" نداشتند بطوریکه قبل از محمّد هرگز اسم ابراهیم را نشنیده بودند.  محمّد به دروغ به مردم عرب خوراند که اعراب از نوادگان ابراهیم یعنی‌ از پسرش اسماعیل میباشند. محمد پا را فراتر نهاد و گفت که کعبه توسط "آدم" ساخته شده و پسرش "ست" آنرا باز سازی کرده و بدست ابراهیم تعمیر گشته است. محمد همچین اعراب را متهم کرد که کعبه بطور غیر قانونی‌ توسط اعراب و بتهایشان اشغال شده است و کعبه در اصل یک مسجد بوده است و نه‌ یک معبد بت پرستان. بالاخره با دروغپردازی و با کمک قرآن نویسان یهودی و پیروان تاریخنویس جعلیش خط بطلان به تاریخ اعراب کشید و تاریخ اعراب را به تاریخ یهودی وصل کرد.       

اسلام سپس به جان ملتهای دیگر افتاد و با کشتار و جهل و نیرنگ ملتها را نابود، اموالشان را تصاحب و تاریخ و فرهنگشان را منسوخ کرد که امروز همچنان آن آتش نابود کننده در ایران زبانه میکشد.

  برای اطلاع بیشتر لطفا به منابع زیر مراجعه کنید. >

http://voi.org/books/htemples2/ch10.htm

 

http://www.letusreason.org/islam6.htm-


Permalink | Leave a comment  »


 
 

Things you can do from here:

 
 

تناقض صفات خدا

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via Roshangar's blog on 11/18/10


خالق کامل نمی تواند وجود داشته باشد.
۱. اگر خدای وجود داشته باشد ، پس ، او کامل است.
۲. اگر خدای وجود داشته باشد ، پس او خالق جهان است.
۳. اگر او کامل است ، پس هر چه او خلق میکند باید کامل باشد.
...۴. اما جهان کامل نیست
بنابراین ، غیر ممکن است خالق جهان خدا باشد
۵. از این رو ، این غیر ممکن است خدا وجود داشته باشد

Permalink | Leave a comment  »


 
 

Things you can do from here:

 
 

امام علی شبها 1000 رکعت نماز می خواند!

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via Roshangar's blog on 11/25/10


اگر برای هر رکعت نماز حداقل 2 دقیقه وقت بگذاریم یعنی حضرت علی شبی 2000 دقیقه نماز می خواند و اگر 2000 را تقسیم بر 60 دقیقه کنیم یعنی علی شبی تقریبا 33 ساعت نماز می خواند! آن هم با توجه!...

مرحوم كفعمى روایت كرده است:
روزى پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله به حضرت على علیه السلام فرمود: دیشب چه عملى انجام داده‌اى؟

آن حضرت اظهار داشت: پیش از آن كه بخوابم، هزار ركعت نماز به جا آوردم، حضرت رسول فرمود: چگونه؟!

پاسخ داد: از شما شنیدم كه فرمودى: هر كس هنگام خوابیدن سه مرتبه بگوید:

«یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ»

؛ او همانند كسى است كه هزار ركعت نماز خوانده است.
                               حضرت رسول اکرم فرمود: راست گفتى، چنین است.


http://www.eteghadat.com/forum/forum-f45/topic-t2748.html

منبع:  مستدرك الوسائل، ج 5، ص 49، ح 21.


Permalink | Leave a comment  »


 
 

Things you can do from here:

 
 

در دفاع از دوستدار حکمت آرامش دوستدار

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 


به‌ باور من برجستگی نقد آقای دوستدار در اين است که‌ وی ريشه‌ی اصلی عقب‌افتادگی ايرانيان از قافله‌ی تمدن بشری را که‌ از نظر وی دين‌خويی و مذهب‌گرايی اکثريت ايرانيان می‌باشد، بطور شفاف و صريح نام می‌برد و اين دين‌خويان ناسيوناليست را برآشفته‌ می‌سازد. يورش به‌ وی مرا ياد حملات پايين‌کمر نشرياتی چون کيهان‌لندن به‌ يکی از بزرگترين مفاخر ايران‌زمين احمد شاملو در زمان حياتش انداخت، آنگاه‌ که‌ وی قرائت ديگری از "شاهنامه‌" ارائه‌ داد. دفاع از دوستدار از نظر من دفاع از فلسفه‌، دفاع از آزادی انديشه‌ و مبارزه‌ با خرافات ناسيوناليستی و آئينی است.

 
 

Things you can do from here:

 
 

بـــــــــاســـــــــێك لـــــــــه‌مـــــــــه‌ڕ نـــــــــاسیـــــــــۆناڵ...

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via (title unknown) by werash on 11/24/10

كاتێك باسی چه‌مكی نه‌ته‌وه‌ ده‌كرێت واباوه‌ كه‌ نه‌ته‌وه‌ به‌ خه‌ڵكانێك له‌ قه‌ڵه‌م ده‌ده‌ن كه‌ له‌ بواری كولتوری، قه‌ومی و نه‌ژادییه‌وه‌ و یان له‌ بواری ئه‌زموونی مێژووییه‌وه‌ یه‌كسانن. به‌ڵام ئه‌و نه‌ته‌وانه‌ی كه‌ ئه‌مڕۆكه‌ له‌ چوارچێوه‌ی جوگرافیای سیاسیی جیهاندا ده‌یانبینین، له‌ سه‌ر بنه‌مای په‌یوه‌ندییه‌ نه‌ژادی و كولتوریه‌كان پێك نه‌هاتوون. ئه‌و ده‌كاركردنه ‌و ئه‌و لێكدانه‌وه‌ هه‌ڵه‌یه‌ له‌ مه‌ڕ نه‌ته‌وه‌ بۆته‌ هۆی ئه‌وه‌یكه‌ ئاخێزگه‌ی مێژوویی و هۆكاره‌كانی سه‌رهه‌ڵدانی نه‌ته‌وه‌مان له‌ بیر بچێته‌وه‌. ئه‌گه‌ر له‌ جیاتی چه‌مكی نه‌ته‌وه‌ له‌ وشه‌ی ده‌وڵه‌ت – نه‌ته‌وه‌ كه‌ڵك وه‌رگرین، خاڵێكی ناڕوون له‌مه‌ڕ چه‌مكی نه‌ته‌وه‌ روون ده‌بێته‌وه‌: ئه‌ویش ئه‌وه‌یه‌ كه‌ هه‌م نه‌ته‌وه‌كان و هه‌م ده‌وڵه‌ته‌كان به‌رهه‌می هه‌لومه‌رجی ئابووریی قۆناغێكی دیاریكراوی مێژوویین و له‌ راستیدا چه‌مكی نه‌ته‌وه‌ و ده‌مارگرژیه‌ نه‌ته‌وه‌ییه‌كان، ئاكامی پڕوپاگه‌نده‌ی ده‌وڵه‌ته‌كان و چینه‌ زاڵه‌كانی كۆمه‌ڵگان. مێژوو نیشانی ده‌دات كه‌ له‌ سه‌ده‌ی هه‌ڤده‌ و هه‌ژده‌ به‌دواوه‌ هاوكات له‌ گه‌ڵ سه‌رهه‌ڵدانی چینی بورژوا، ورده‌ ورده‌ ده‌وڵه‌ته‌ به‌هێزه‌كانی ناوه‌ندی پێك دێن و ئه‌وانیش به‌ پێی به‌رژه‌وه‌ندییه‌ چینایه‌تییه‌كانی خۆیان چه‌مكی نه‌ته‌وه‌ و نه‌ته‌وه‌خوازی بۆ ده‌سته‌به‌ركردنی به‌رژه‌وه‌ندییه‌ چینایه‌تییه‌كانی خۆیان به‌كار دێنن. پێكهێنانی ده‌وڵه‌ت – نه‌ته‌وه‌ له‌ سه‌رجه‌م شوێنه‌كانی ئه‌وروپا به‌ یه‌كسانی نه‌چۆوه‌ پێشه‌وه‌. بۆ نمونه‌ پێكهێنانی یه‌ك ده‌وڵه‌ت – نه‌ته‌وه‌ له‌ ئاڵمان تا كۆتاییه‌كانی سه‌ده‌ی نۆزده‌ وه‌دوا كه‌وت.
هه‌ربۆیه‌ وردبینانه‌تر ده‌بێ ئه‌گه‌ر له‌ جیاتی وشه‌ی نه‌ته‌وه‌ له‌ چه‌مكی ده‌وڵه‌ت – نه‌ته‌وه‌ كه‌ڵك وه‌رگرین بۆ ئه‌وه‌ی ئه‌و لێكدانه‌وه ناڕاسته‌قینه‌یه‌ بسڕینه‌وه‌ كه‌ گۆیا نه‌ته‌وه‌كان ریشه‌یه‌كی مێژوویی هه‌زاران ساڵه‌یان هه‌یه‌. ناسیۆناڵیسته‌كان به‌ گشتی له‌ هه‌وڵی ئه‌وه‌دان كه‌ كولتور و رابردوویه‌كی شكۆمه‌ند بۆ نه‌ته‌وه‌كه‌ی خۆیان وێنا بكه‌ن بۆ ئه‌وه‌ی پێناسه‌یه‌كی ریشه‌دار و ناڕاستی بۆ دروست بكه‌ن. به‌ڵام ئه‌وه‌ له‌ خه‌یاڵێك زیاتر هیچی تر نییه‌. ئه‌و وڵاتانه‌ی كه‌ ئه‌مڕۆكه‌ به‌م سنووره‌ سیاسی و ئابووریانه‌وه‌ ده‌یانبینین ئاكامی پێكهاتنی ئه‌و ده‌وڵه‌ت – نه‌ته‌وانه‌ن كه‌ نه‌ك له‌ سه‌ر بنه‌مای قه‌وم و كولتوور و ئایین به‌ڵكو له‌ سه‌ر بنه‌مای به‌رژه‌وه‌ندیی چینایه‌تیی بورژوازیی تازه‌پێگه‌یشتوه‌وه‌ پێكهاتوون.
ناسیۆناڵیسته‌ سه‌ربه‌خۆخوازه‌كان هه‌وڵده‌ده‌ن به‌ جه‌خت كردنه‌وه‌ له‌ سه‌ر ده‌مارگرژی و په‌یوه‌ندییه‌ قه‌ومی، كولتووری و زمانیه‌كان و هه‌ڵبه‌ته‌ به‌ پێچه‌وانه‌ نیشاندانی مێژوو، واتایه‌ك له‌ نه‌ته‌وه‌ داتاشن و له‌ ئاكامدا شه‌رعییه‌ت به‌ سه‌ربه‌خۆییخوازی خۆیان ببه‌خشن. به‌ڵام ئه‌وه‌ تێگه‌یشتنێكی ته‌واو ناڕاست و فێڵبازانه‌یه‌ سه‌باره‌ت به‌ چه‌مكی نه‌ته‌وه‌ و له‌ راستیدا ده‌بێ بڵێین كه‌ زوڵم و زۆره‌ نه‌ژادی و قه‌ومیه‌كان و هه‌ڵاواردنی نێوان ده‌وڵه‌تی ناوه‌ندی و ده‌ڤه‌ره‌كانی تر، به‌ كه‌ڵك وه‌رگرتن له‌و نه‌ته‌وه‌خوازییه‌ چاره‌سه‌ر نابێت. ئه‌گه‌ر له‌وه‌ تێبگه‌ین كه‌ نه‌ته‌وه‌كان پێناسه‌ی مێژینه‌ و كۆنی كولتووری و نه‌ژادی و قه‌ومی و هتد نین، به‌ڵكو ته‌نیا داتاشراوێكی مێژوویی به‌ ناوی ده‌وڵه‌ت – نه‌ته‌وه‌ له‌ ئارادایه‌، ئه‌و كات ته‌واوی ده‌مارگرژییه‌ نه‌ته‌وه‌خوازانه‌كان ریسوا ده‌بن.
چینه‌ باڵاده‌سته‌كان به‌رده‌وام له‌ هه‌وڵی ئه‌وه‌دان كه‌ به‌ پێكهێنانی پێناسه‌یه‌كی ناڕاسته‌قینه‌، چینه‌ ژێرده‌سته‌كان له‌ یه‌كێتییه‌كی ده‌سكرددا گوێڕایه‌ڵی خۆیان بكه‌ن و یان ئه‌وان بۆ به‌ره‌وپێش بردنی به‌ر ژه‌وه‌ندییه‌كانی خۆیان ناچار به‌ كار و شه‌ڕی به‌كرێگیراوانه‌ بكه‌ن:
له‌ سه‌رده‌می كۆیله‌داری ئه‌و قه‌ومانه‌ی كه‌ مه‌ڕوماڵاتیان به‌خێو ده‌كرد، ئه‌و یه‌كێتییه‌ ناڕاسته‌قینه‌یه‌ی نێوانیان، په‌یوه‌ندیی هاوخوێنی، قه‌ومی و له‌ ئاكامدا نه‌ژادی بوو.
له‌ قۆناغی ده‌ره‌به‌گایه‌تیدا، له‌ سه‌ده‌كانی ناوه‌ڕاست له‌ ئه‌وروپا، ئه‌م یه‌كێتیه‌ ناڕاسته‌قینه‌یه‌، په‌یوه‌ندیی ئایینی مه‌سیحیه‌ت و چه‌قبه‌ستن له‌ ده‌وری ده‌سه‌ڵاتی پاپ و واتیكان بوو.
له‌ قۆناغی سه‌رمایه‌داریشدا ئه‌وه‌ ده‌وڵه‌ت – نه‌ته‌وه‌یه‌ كه‌ ئه‌و یه‌كێتیه‌ ناڕاسته‌قینه‌یه‌ پێك دێنێت.
ناسیۆناڵیسته‌كان به‌چه‌شنێك مێژوو راڤه‌ و پێچه‌وانه‌ ده‌كه‌نه‌وه‌ كه‌ ده‌ڵێی هه‌ر له‌ كۆنه‌وه‌ تا ئێستا، پێناسه‌یه‌كی دیاریكراو به‌ ناوی نه‌ته‌وه‌یه‌كی جیاواز له‌ گه‌ڵ نه‌ته‌وه‌كانی تر، ژیانی ئابووری و سیاسی و كولتووریی جیاواز هه‌بووه‌. به‌ڵام ئه‌وه‌ ته‌نیا گومانه‌ و ئه‌وه‌یكه‌ ئه‌مڕۆ به‌ ناوی نه‌ته‌وه‌ ناوی ده‌به‌ین له‌ راستیدا به‌رهه‌می پێكهێنانی ده‌وڵه‌ت – نه‌ته‌وه‌كان له‌ لایه‌ن بورژوازییه‌وه‌یه‌. هه‌ركام له‌م چینانه‌ به‌ درێژایی مێژوو، به‌پێی شێوازی به‌رهه‌مهێنانی خۆیان و بۆ به‌ره‌وپێش بردنی به‌رژه‌وه‌ندییه‌كانی خۆیان چه‌شنێك له‌ یه‌كێتییان پێكهێناوه‌. سه‌رده‌مانێك ئه‌و یه‌كێتیه‌ قه‌وم و خێڵ بوو، سه‌رده‌مانێك گه‌ل و ئایین و ئێستاكه‌ش ده‌وڵه‌ت – نه‌ته‌وه‌یه‌.
به‌ڵام چ هۆكارێك بووه‌ هۆی ئه‌وه‌یكه‌ چینی سه‌رمایه‌دار پێویستی به‌ پێكهێنانی داموده‌زگای ده‌وڵه‌ت – نه‌ته‌وه‌ په‌یدا كرد؟ له‌ قۆناغی ده‌ره‌به‌گایه‌تیدا، ده‌ره‌به‌گه‌كان زه‌وی و گونده‌كانیان له‌ نێوان خۆیاندا دابه‌ش كردبوو و هه‌ر وه‌رزێرێك خۆی به‌ ناوی گوند و ئه‌ڕبابی ئه‌و گونده‌وه‌ ده‌ناسیه‌وه‌. شاره‌كان ته‌نیا بۆ ئاڵووێری به‌رهه‌مه‌كان بوون و پێشه‌سازیش ته‌نیا تا ئاستی پیشه‌وه‌ری گه‌شه‌ی كردبوو، به‌واتایه‌كی تر هه‌ركه‌سه‌ خاوه‌نی كاری خۆی بوو و پێویستی به‌ كڕینی هێزی كار و دابه‌شكردنی كاری ئاڵۆز بۆ به‌رهه‌مهێنانی پیشه‌كه‌ی نه‌بوو. كه‌وابوو سیستمی پاشایه‌تی ته‌نیا هاوبه‌ندییه‌كی نێوان ده‌ره‌به‌گه‌كان بوو و وه‌رزێره‌كان به‌ چه‌شنێك گوێڕایه‌ڵیی مه‌عنه‌وی بۆ پاپ و كه‌نیسه‌، له‌ یه‌كێتی له‌ گه‌ڵ ئه‌و سیستمه‌دا بوون كه‌ له‌ ئارادابوو. به‌ڵام هاوكات له‌ گه‌ڵ گه‌شه‌ی پیشه‌سازی و سه‌رهه‌ڵدانی شێوازی به‌رهه‌مهێنانی سه‌رمایه‌داری، بۆ به‌ڕێوه‌بردنی به‌شه‌ جۆراوجۆره‌كانی پیشه‌سازی پێویست بوو كه‌ ناوه‌ندێكی سیاسی به‌ ناوی ده‌وڵه‌ت و ناوه‌ندێكی نیشته‌جێ بوون به‌ ناوی شاره‌ پیشه‌ییه‌كان گه‌شه‌ بكه‌ن. هه‌ر له‌ به‌ر ئه‌م تایبه‌تمه‌ندییانه‌ی چینی تازه‌ پێگه‌یشتوو بوو كه‌ ده‌وڵه‌ت – نه‌ته‌وه‌ پێكهات.
ئێستا پرسیار ئه‌وه‌یه‌ كه‌ به‌ تێگه‌یشتن له‌م راستییه‌ مێژووییه‌، ناسیۆناڵیزم چ شه‌رعییه‌تێكی ده‌بێت؟ بۆچی ده‌بێ ئێمه‌ عاشقی وه‌ته‌نی خۆمان بین و به‌شێوه‌یه‌كی ده‌مارگرژانه‌ له‌ وڵات و هاووڵاتیانی خۆمان بڕوانین؟ ئایا هه‌ر ئه‌و هه‌سته‌ ناسیۆناڵیستییه‌ نییه‌ كه‌ بۆته‌ هۆی گه‌شه‌كردنی ئه‌رته‌شه‌كان و روودانی شه‌ڕه‌ خوێناویه‌كان؟ له‌وانه‌یه‌ ئه‌وه‌ شتێكی ئاشكرا بێت كه‌ هه‌موو كه‌س هه‌ست به‌وه‌ بكات كه‌ سه‌ر به‌ وڵاته‌كه‌ی خۆیه‌تی. عه‌قڵ وا بڕیار ده‌دات كه‌ تاك وه‌ك ئه‌ندامی گروپێك كاتێك پشتیوانی له‌ گروپه‌كه‌ی ده‌كات كه‌ پێشكه‌وتنی ئه‌و گروپه‌ ببێته‌ هۆی پێشكه‌وتنی تاكه‌كه‌سه‌كه‌ش. به‌ڵام ئه‌گه‌ر ئه‌ندامانی گروپه‌كه‌ به‌رژه‌وه‌ندییه‌كی یه‌كسانیان نه‌بێت و به‌رژه‌وه‌ندییه‌كانیان جیاواز بێت، بۆ ده‌بێ تاكێك داكۆكی له‌ گروپێك بكات كه‌ ئه‌ندامێتی؟ به‌ تایبه‌تیش كاتێك كه‌ وه‌كو په‌یوه‌ندیی تاك و وڵات، ئه‌و ئه‌ندامێتییه‌ زۆره‌ملێش بێت.
كه‌وابوو سه‌باره‌ت به‌ نه‌ته‌وه‌، ده‌بێ پرسیاری ئه‌وه‌ بكه‌ین كه‌ ئایا ئه‌ندامانی یه‌ك میلله‌ت وه‌كو نه‌ته‌وه‌، به‌رژه‌وه‌ندی و هۆگریی یه‌كسانیان هه‌یه‌؟ ئایا ته‌نیا به‌هۆی ئه‌وه‌یكه‌ له‌ چوارچێوه‌یه‌كی سیاسی و ئابووریی دیاریكراودا ده‌ژین، له‌ دنیایه‌كی یه‌كسانیشدا پێكه‌وه‌ ده‌ژین؟ ئایا هه‌ژارانی كۆخ نشین و میلیاردێره‌ خۆش نشینه‌كان له‌ وڵاتێكدا، دونیایه‌كی یه‌كسانیان هه‌یه‌؟ ئایا ده‌وڵه‌ت – نه‌ته‌وه‌كان به‌چه‌شنێك پێكهاتوون كه‌ چوونه‌سه‌ری به‌رژه‌وه‌ندییه‌كانی هاووڵاتییه‌ك ده‌بێته‌ هۆی چوونه‌سه‌ری به‌رژه‌وه‌ندییه‌كانی هاووڵاتیه‌كانی تریش؟ بۆ كرێكارێك جیاوازییه‌كه‌ له‌ چیدایه‌ كه‌ هاووڵاتیه‌كه‌ی بیچه‌وسێنێته‌وه‌ یان كه‌سێكی تر له‌ وڵاتێكی تره‌وه‌؟ ده‌وڵه‌تێكی سه‌ره‌ڕۆ و دیكتاتۆر كوێی له‌ ئیمپریالیزمی ده‌ره‌كی باشتره‌؟ ئایا ئه‌و ده‌سه‌ڵاتدارانه‌ی كه‌ گه‌له‌كه‌یان تووشی شه‌ڕی خوێناوی ده‌كه‌ن جینایه‌تكارترن یان سه‌ربازانی دوژمن كه‌ ده‌سه‌ڵاتداره‌كانیشیان ئه‌وانیان به‌زۆری به‌ره‌ولای مه‌رگ پاڵ پێوه‌ ده‌نێن؟ ئایا ئه‌خلاقیاتێكی تایبه‌تی به‌ سه‌ر هاووڵاتیانی نه‌ته‌وه‌یه‌كدا زاڵه‌ كه‌ ده‌بێته‌ هۆی ئه‌وه‌یكه‌ یه‌كتریان خۆش بوێت و له‌ به‌رامبه‌ر یه‌كتریدا لێبورده‌ بن؟ ئایا پۆلیس و زیندانبانه‌كان و ئه‌شكه‌نجه‌گه‌رانی ده‌وڵه‌ته‌ سه‌ره‌ڕۆكان به‌هۆی هاووڵاتی بوونه‌وه‌ ره‌حم به‌ خه‌ڵكی ناڕازی ده‌كه‌ن؟ كاتێك وه‌ڵامی بێ لایه‌نانه‌ی ته‌واوی ئه‌و پرسیارانه‌ "نا"یه‌، ئه‌ی بۆچی چاوه‌ڕوانیی ئه‌وه‌ له‌ ئێمه‌ ده‌كه‌ن كه‌ هه‌ستێكی ده‌مارگرژانه‌مان بۆ وڵات و هاووڵاتیانی خۆمان هه‌بێت و ته‌نانه‌ت گیانی خۆشمان له‌ پێناو وڵاته‌كه‌ماندا فیدا بكه‌ین؟ ئه‌گه‌ر ئه‌خلاقیات و هه‌ست و سۆزی مرۆیی له‌ ئارادایه‌، بۆچی له‌ جیاتی ئه‌ندامانی نه‌ته‌وه‌یه‌ك، له‌ نێو ته‌واوی مرۆڤه‌كاندا دابه‌شی نه‌كه‌ین؟
له‌ نێوان ئه‌ندامانی نه‌ته‌وه‌یه‌كدا، به‌رژه‌وه‌ندییه‌كان ناكۆكن، ئه‌و ناكۆكییه‌ش ناكۆكیی به‌رژه‌وه‌ندییه‌ چینایه‌تیه‌كانه‌. چینه‌ باڵاده‌سته‌كان به‌ پێچه‌وانه‌ی خه‌ڵكی ئاسایی و زه‌حمه‌تكێش، له ده‌وڵه‌ت – نه‌ته‌وه‌ و پڕوپاگه‌نده‌ كردن بۆ ناسیۆناڵیزم قازانج ده‌كه‌ن. ئه‌و یه‌كێتیه‌ ده‌سكرد و ناڕاسته‌قینه‌یه‌ ده‌بێته‌ هۆی ئه‌وه‌یكه‌ ناكۆكییه‌ چینایه‌تیه‌كان به‌ شاراوه‌یی بمێننه‌وه‌ و دوژمنی خه‌ڵك كه‌ له‌ راستیدا هه‌ر هه‌مان هاووڵاتیانی موفته‌خۆر و سه‌رمایه‌داره‌كانن، ده‌گۆڕێن بۆ دوژمنانێك له‌و دیوی سنووره‌كانه‌وه‌. ئه‌و خه‌ڵكانه‌ی كه‌ ساڵانێك له‌ژێر سته‌م و چه‌وسانه‌وه‌دا ژیاون، ئێستا رق و بێزاریی خۆیان له‌ جیاتی چینی باڵاده‌ست ئاراسته‌ی خه‌ڵكانی وڵاتانی تر و نه‌ژاده‌كانی دیكه‌ ده‌كه‌ن. له‌ ئاكامدا له‌و ناسیۆناڵیزم و نه‌ژادپه‌رستییه‌، فاشیزم و شۆڤێنیزم سه‌رهه‌ڵده‌دات. ئه‌وه‌یكه‌ له‌ سه‌ره‌تادا وه‌ك هه‌ستێكی ساكاری هۆگری به‌ وڵات و زێدی له‌ دایكبوون وێنا ده‌كرا، ئێستا ورده‌ ورده‌ به‌هۆی دوورخستنه‌وه‌ی شكست و سته‌م، ده‌بێته‌ هێزێك كه‌ ئه‌رته‌شی تاڵانكه‌ران و ئه‌مپریالیسته‌كان قازانجی لێده‌كه‌ن.
یه‌كێتی راسته‌قینه‌، ته‌نیا ده‌توانێت له‌ چوارچێوه‌ی چه‌مكی مرۆڤ دا شكڵ بگرێت. ئه‌وه‌ هه‌مان پرۆژه‌ی مێژوویی ئۆمانیزمه‌. مرۆڤ و مرۆڤایه‌تی راستیه‌كی ساده‌ و سه‌رپێی نییه‌ به‌ڵكو شتێكه‌ كه‌ له‌ مێژوودا پێك دێت و رێك كارێكی زۆر ده‌گمه‌نه‌. ته‌نیا به‌ له‌ناوبردنی ناكۆكییه‌ نه‌ژادی و قه‌ومی و چینایه‌تیه‌كان، یانی به‌ له‌ناوبردنی ناكۆكیی به‌رژه‌وه‌ندییه‌كانی نێوان مرۆڤه‌كانه‌ كه‌ په‌یوه‌ندیی مرۆڤایه‌تی دێته‌ ئاراوه‌. یه‌كه‌مین مرۆڤ له‌ مستی ده‌ستی دواین كۆیله له‌ دایك ده‌بێت.

 

 

ن: ئه‌مین قه‌زایی
و: یوسف عه‌لی پور

 

http://werash.wordpress.com/



 
 

Things you can do from here:

 
 

دەستەبەر بـــونی ئـــازادی ژن،لە نابودییحاکمیەت و دەسەلاتی دینی دایە!

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via (title unknown) by werash on 11/26/10

 نـــــــــــا بـــــۆ دیـــــــــــن! بــــــەڵـــــــــــێ بــــــۆ ئــازادی تــــــاک!

  عوسمان- مەلا:هەمو رۆژێک بە ترسەوە چاو لە خەبەرەکان ئەکەم. رۆژ نیە خەبەری کوشتنی ژنێک/کچێک، خۆ سوتاندنی ژنێک/کچێک دۆزینەوەی تەرمی سەربراوی ژنێک/کچێک نەبیسین و نەبینین. بەردەوام و هەمو رۆژێک لە خەبەرەکانی تەلەڤیزیونەکان، رادیوەکان، رۆژنامەکان ، فەیسبوک و سایتەکانی ئینتێرنێت ئەم جۆرە خەبەرانە دەبیسین و دەبینین کە هێزە چەکدار و ئاسایشەکانی حکومەت و حیزبە ئیسلامیەکان شارۆمەندانی خۆێان زیندان، شکەنجە، بەردەباران، شەلاق لێدان، ئێعدام و بێ سەروشوێن کرد. رۆژ نیە ئەم خەبەرانە نەبیسین کە باوکێک کچەکەی خۆی کوشت بە چەقۆ، براێەک بە فیشەک خوشکەکەی کوشت، پیاوێک بە دەمانچە و چەقۆ ژنەکەی خۆی کوشت. رۆژ نیە لە سەردەمی ئێستادا کە سەدەی ٢١ و هەزارەی سێهەمە ئەم خەبەرانە نەبیسین کە موسوڵمانەکان و دەوڵەتە ئیسلامیەکان دەست و لاقی خەڵکانێکیان پەراند لە بەر دزی، وە خەڵکانێکی تریان لەبەر نارەزاێەتی دەربرین بەرانبەر بە حوکمە نا ئینسانیەکانی دەسەڵات و ئیسلام شکەنجە و ئێعدام کرد.

سەرجاوەی تەواوی ئەم کردەوە نا ئینسانیانە دینەکان بە گشتی و بە تایبەتی دینی ئیسلامە! بێگومان سیستەمی نا ئینسانیی سەرماێەداری بە رێبەریی زلهێزەکان و لەسەرەوەی هەموان ئامریکا، لەبەر قازانج و بەرژەوەندی خۆێان لە لاێەک دژاێەتی برێک گوروپی ئیسلامی دەکەن، لە لاێەکی دیکەوە گوروپەکانیتر چەکدار دەکەن، یارمەتییان دەکەن، رێکیان دەخەن ئەێنپارێزن، بەرهەمیان دێننەوە و حکومەتیان بۆ پێک دێنن.

دینی ئیسلام بە پێی ناوەرۆکی نا ئینسانی و کۆنەپەرەستانەوە کە هەێەتی، باشترین وەسیلەێە بۆ ترۆر کردن و کوشتار و لەناو بردنی رەوت و رێکخراوە و حیزب و کەساێەتیە عدالەت خوازەکان و ژنان و پیاوانی چەپ و پێشکەوتن خواز. خودی دینەکان بە گشتی و بە تایبەتی ئیسلام لە سەر ئەساسی ئەم تایبەتمەندیە نا ئینسانیانە پێک هاتون. بۆ نمونە هەر لەو وڵاتانەیدا کە لەم چەند دەێەی دواییدا ئەمپرلیالیستەکان بە رێبەریی ئەمریکا و لە ژێر ناوی دێموکراسیدا حکومەتی ئیسلامییان پێک هێنا و سەپاندیان، مرۆڤ هیچ نرخ و ماناێەکی نەماوە. هەر وەک دەبینین ژمارەێەک کاربەدەست و چەکداری حکومەت و حیزب و گوروپی ئیسلامی ئازادانە و وەک هار لە شەقامەکان و کۆلان و هەمو جێگاێەک پەلامار دەدەن و هەڵدەکوتنە سەر ماڵ و حاڵی خەڵک و تیرۆر دەکەن، دەگرن و دەرفێنن و دەکۆژن، بەڵام هیچ لێپرسینەوە و لێپێجینەوەێەک لە ئارادا نیە. هۆکاری ئەم کوشتن و تیرور و توندو تیژیانە، هەمان باوەری پیاوسالاری-ئیسلامییە کە پیاوەکانی توشی نەخۆشیی خوێنرشتن کردوە. ئیسلام، ئایدولوژیای مەرگ و کوشتارە کە پەیرەوەکانی خۆی هار کردوە و ئامادەن لەبەر رەزای الله خوێن برێژن و تەنانەت منداڵی خوشیان بکوژن.

بە پێی قورئان، الله فەرماندەری رق و خوێن و قین و نابود کردنە. الله، هەر بە وتەی خودی موسولمانەکان هیچ لێبوردن و بەخشینێکی بۆ کەس نییە بێجگە لە موسوڵمانەکان نەبێ. ئەم فەرمانانەش دەبێ بە بێ هیچ دودڵی و پرسیار کردن و لێکدانەوەێەک ئەنجام بدرێ. دینی ئیسلام پیسترین دیاردە و کارەساتە کە تا ئێستا بەرەوروی بەشەر بوەتەوە. ئیسلام لە هەمو کارەساتە سروشتیەکانی وەک بومەلەرزە، تسۆنامی، لافاو، گرکان و گەردەلولەکان زیانبارتر و ترسناکتر بوە و هەێە. ئیسلام لە هەمو نەخۆشیەکان و باکتەریاکانی وەک ئامفولانزای بەراز، بالندە، گاوەناز، سەرەتان و ئایدز خراپترە و زیاتر بەشەری لەناو بردوە. بەشێکی زۆر لە قورئان تایبەتە بە تکنیکەکانی شەر و شێوەی کوشتاری بە کۆمەڵ و شکەنجە و تالان کردن. خودی شەرەکانی ئیسلام نەک هەر لە داگیر کردنی ولاتانی دیکەدا، بگرە هەر لە گەڵ خودی عەرەبەکانی عەرەبستان و وڵاتانی دیکەی عەرەبی کە بە سەدان هەزار بەشەری تێدا کوژرا و سەر بردران. شەرەکانی قەڵای غەیبەر، ئوحود، بەدر و غزوە و کەمین دانانەکانی دیکە کە هەمو خەڵکەکانیان دەکوشت و ماڵ و سامان و ژنەکانیان وەک دەسکەوت بە تالان دەبرد.

ئیسلام لە راستیدا نەخۆشیەکی ترسناکە کە بەشەر توشی بوە. ئیسلام باکتریاێەکی ترسناکە کە توشبوان بەم باکتریا هار دەکا و توانای بیر کردنەوە و ئەخلاق و لێکدانەوەی مەنتقی و مەعریفیی تێدا دەکۆژێت. ئیسلام مێشکی ئینسان لە کار دەخا و دەیکاتە مردوێەکی بجوڵ کە بە ئارەزوی مردنەوە دەژێت. ئیسلام مێشکی ئینسانی تێک دەدا و موسوڵمانی توش بو قەناعەت پێ دەکا کە دەست بۆ ئەنجامدانی هەر جیناێەتێک و کردەوەێەکی نا ئینسانی بەرێ، کە هیچ مێشکێکی سالم و عاقڵ ئەنجامی نادا. کردەوە تیروریستانەکان و ژن کوشتنەکان و بەردەباران و خەتەنە و سەربرینەکانی ژنان و مندالان بە دەستی موسوڵمانان بەڵگەی زیندوی ئەم راستیانەن. بەم شیوەێە تێدەگەین کە موسوڵمانان هەم مێشکیان ناتەواوە، هەم نەخۆشی نەفسییان هەێە و هەم حەزیان لە خوێنرشتن و ئازاردانە. هەمو ساڵێک دەبێ رۆژێکی تایبەت کە ناوی جەژنی قوربانە تەرخان بکرێ بۆ رشتنی خوێن تا اللەی ئیسلام دورونی دامرکێ. قورئان مانیفستی خوێن رشتن و کوشتارە.

موسوڵمان کونتروڵی مێشکی بە دەست خۆی نیە، هەر بۆێە ناتوانێ چاک و خراپ، غەڵەت و دروست، تاوانبار و بێتاوان لێک جیا بکاتەوە. کاتێک موسوڵمانێک خۆی و دەێان کەسی دیکە کە هەمیشە زۆربەێان ژن و منداڵی بێتاوانن لە بەر رەزای خوا دەتەقێنێتەوە، ئیتر ئەم موسوڵمانە فەرمانی مێشکی بە دەست خۆی نیە. هەر وەک چلون کونتروڵی تەلەویزیون و ویدو و سەتەلایت بە دەست توێە، کونتروڵی مێشکی موسوڵمانیش بە دەست سەرانی دین و مەلا و رێبەرانی ئیسلامیەوەێە. کاتێک کە وایروسی ئیسلام دەچێتە ناو خوێنی کەسێکەوە، ئەو کەسە ئیتر موسولمانە و موسوڵمانیش راست دەوری ئەو کەسانە دەبینن کە بە مادەی بێهۆشکەر توش بون. باکتەریای ئیسلام مێشکی موسوڵمان داگیر دەکا و ئیتر بەدەست خۆی نیە. کاردکردی دین لە خۆیدا وەک مادەی بێهوشکەرە، وە رێبەرانی دینیش هەمان دەوری فروشیاری مدەی بێ‌ۆشکەر دەگێرن. مادەی بێهۆشکەری ئیسلام بە شیوەێەک مێشکی موسوڵمان تێک دەدا کە توشی ورێنە و حەلەق و مەلەق بێژیی دەکا. بۆ نمونە کاتێک باسی کارەساتە دەڵتەزێنەکانی بومەلەرزە و لافاو و گرکان و گەردەلول دەکەین کە بە سەدان هەزار ئینسان و دەێان شار و گوند لەناو دەبا، دەڵێن ئەوە خوا تاقیتان دەکاتەوە. یان لەبەر ئەوەیکە ژنان سەریان داناپۆشن، یان غەزەبی خواێە لەبەر خۆ روت کردنەوە و گورانی وتنی ژنان و کچان. هەر وەها ئیدیعا دەکەن هەر موسوڵمانێک ئەم ناپاک و بێدینانە لەناو بەرێت و لە رێگای اللە و ئیسلام دا بکوژرێت، شەهیدە و یەکسەر دەچیت بو مەجلیسی پێغەمبەرەکان لە رەستورەکانەکەی اللە واتە (بەهەشت) وە اللە بە شەراب و سێکسی حۆریەکان و کورانی منداڵی بی توک خزمەتیان دەکا.

ئەوەی موسوڵمانە جێگای مەترسی و نیگەرانییە! کاتی ئەوە هاتوە دەست بەکار بین بۆ چارەسەری نەخۆشیی ئیسلام. ئەمرۆ بەشەر توانیویەتی بە واکسینە کردن و دەرزی لێدان، پێش بە هەمو نەخۆشیەکان بگرێ. هەر بۆێە دەبی دەرمانی پێشگرتن بە ئامفلانزای ئیسلامیش بۆ داهاتوی کۆمەڵگاو مندالان و نەوەکانمان بگرین. بە چەکی زانست و مەعریفە، بە شی کردنەوەی ئاێەتە نا ئینساننی و خوێناویەکانی قورئان و حەدیسە دژی ژنەکانی موحەمەد بچینە شەری دینەکان و دینی ئیسلام. دژاێەتی کردنی دین بە بێ دژاێەتی کردنی دەسەڵاتە دینیەکان، یاسا دینیەکان، سەران و رێبەرانی دینی، بێ ئاکام دەبێ و لە کۆڵمان ناکەوێ. دەبێ کولتوری کۆمەڵگا کە ئیسلامیە لە ریشەوە هەڵکێشرێ و فرێ بدرێ. دەبێ کۆتایی بە برێوە بردنی بۆنە و مەراسمە دینیەکانی وەک جەژنەکانی قوربان و رەمەزان و مولود و مێعراج بهێنری و رسوا بکرێ. ئەم جەژنانە، جەژنی سەرکەوتنی عەرەبی ئیسلامیی داگیر کەر و خوێریژە بەسەر کورد و میلەتانی ناوچەکەماندا. هەر جورە رەفتار و کردار و رەوشتێکی ئیسلامی دەبێ بکرێتە بابەتی گالتەجاری و کاری وا بکری کە کەس نەوێری و شەرم بکا کە بە ئاشکرا بڵێ موسولمانم. هەر موسوڵمانێک تیروریستێکی شاراوە لە ناخی داێە. هەمو تیروریستەکان موسولمانن. هەمو موسوڵمانەکان تیروریستن. سەرچاوەی کوشتاری ژنان ئیسلامە! ژنان کاتێک بە مافە ئینسانیەکانیان دەگەن کە ئیسلام لە یاسا و ژیان و کومەڵگادا ریشە کیش کرابی.

بژی ئازادی و یەکسانی!

نا بۆ دین!!!!!

 عوسمان- مەلا

http://werash.wordpress.com/

٢٤/١١/٢٠١٠



 
 

Things you can do from here:

 
 

Monday, November 22, 2010

خوەنیشاندانەك ل ئیسرائیلێ دژی توركیێ

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via هه‌واڵ on 7/8/10

? كاك خێمی ھەركی زەحمەت نە بت ب كورتی بۆ نەتەوا كورد بەحسا ڤێ خوەنیشاندانێ بكە
- خوەنیشاندانەكا مەزن ل ئیسرائیلێ دژی بالیۆزخانا تورکیێ ل رۆژا پێنجشەمبێ دێ بھێتە بەرھەڤكرن. كوردێن ئیسرائیلێ ژی، ژ بۆ مافێن نەتەوا كورد و نەمانا ستەمێ ل توركیێ دێ بەشداریێ بكن، ھەر وەسان دژی تۆپبارانكرنا گوند و سنوورێن ھەرێما كوردستانێ ژ رەخێ توركیێ ڤە...

خوەستن و ئارمانجا خوەنیشاندەران ژ ڤێ خوەنیشاندانێ چ یە؟

- خوەنیشاندەر د ھەمان دەمێ دا دێ ژ رژێما  ئیسرائیلی بخوازن، كو دڤێت ئیسرائیل ھاریكاریا سەربازی بۆ تورکیێ ڕابگرت، ھەر وەسان دڤێت ئەردۆغان بھێتە دادگەھكرن وپەرتالێن (تشت و مشتێن) توركی ژی بھێنە بایكۆتكرن و تا دووماھیێ.

زەحمەت نە بت چەند پێزانینان ل سەر ناڤنیشان و دەما خوەنیشاندانێ بۆ مە دیار بكە.

- ناڤنیشان ژی ئەڤە:
بالیۆزخانا توركیێ - تەل ئەڤیڤ
تاخ: یافۆ
جادە: ھایاركۆن 202
رێكەفت: رۆژا پێنجشەمبێ 8/7/2010
دەمژمێر: 7 تا 9 ێ شەڤێ

كاك خێمی ھەركی، ئەز ب ناڤێ نەتەوا كورد، د كار و خەباتێ دا سەركەفتنێ بۆ وە دخوازم.
- سوپاس و ئەم ھیڤیدارین كو رۆژەكێ ھەرێما كوردستانێ ژی ببتە دەولەتەكا سەربخوە.


بەشیر سەبری بۆتانی

hunername@hotmail.com

 
 

Things you can do from here:

 
 

حافظ بزرگ - فیلمی آموزشی پیرامون حافظ مبارز بزرگ علیه خرافات و دین ابزاران خ...

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via Donbaleh.com by arashpersia on 11/21/10

بخشی از فیلم: مبارزه حافظ: روزگار حافظ روزگار زهد فروشی و ریاورزی است و حافظ سرسخت و بی باک به مبارزه با این مرض پرداخته. حافظ رندانه در هوای پلشت زمان خود جهانی آرمانی و انسانی آرمانی آفریده. آشنایی حافظ با ادبیات فارسی و عرب بر آشنایی او از دین اسلام که کتاب اصلی آن (قرآن) به زبان عربی است افزود و او را تبدیل به یک رند آزاد اندیش کرد به گونه ای که بخش زیادی از دیوان حافظ به مبارزه با رياكاران اختصاص دادهشده است: فدای پیرهن چاک ماهرویان باد هزارجامه تقواوخرقه پرهیز به کوی می فروشانش ز جامی بر نمی گیرند زهی سجاده تقوی که یک ساغر نمی ارزد او تعصبات را کنار کذاشته و فارغ ازهرقید و بندی به مبارزه با کسانی برخاست که دین و قدرت خودرا به عنوان سنگر و سلاحی برای تجاوز به حقوق دیگران مورد استفاده قرار می دادند. حافظ در این مبارزه به کسی رحم نمی کند شیخ، مفتی، قاضی و محتسب همه ازکنایات واشعار اوآسیب می بینند. مي خور كه شيخ و حافظ و مفتي و محتسب چون نيك بنگري همه تزوير مي كنند حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی دام تزویر مکن چون دگران قرآن را او باده نوشی را برتر از زهدفروشی رياکاران می داند: باده نوشی که دراوروی و ریایی نبود بهتراز زهد فروشی که در او روی و ریاست می خورکه صد گناه زاغیار در حجاب بهتر ز طاعتی که ز روی ریا کنند برخی حافظ رامانند نیچه و گوته فیلسوفی حساس به مسائل وجودی انسان می دانند که آزاداندیش است و دروغ ستیز و خرافات ستیز.

 
 

Things you can do from here:

 
 

شاخص ترین غائبان ایرانی در همایش روز جهانی فلسفه در تهران

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via Donbaleh.com by ARMANESABZ88 on 11/21/10

شاخص ترین غائبان ایرانی در همایش روز جهانی فلسفه در تهران جرس:به گزارش خبرنگار حوزه دانشگاهی جرس، در تهران همایش روز جهانی فلسفه در حالی در تهران توسط مقامات حکومتی به ریاست غلامعلی حداد عادل برگزار می شود که علاوه بر غیبت شاخص ترین فلاسفه جهان، مهمترین فلاسفه، اساتید و مترجمان ایرانی فلسفه نیز در این همایش شرکت ندارند. سخنرانان ایرانی را علی الاغلب اعضای موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قم، دانشگاه امام صادق و تعدادی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی تشکیل می دهند. به اسامی برخی از غائبان ایرانی همایش روز جهانی فلسفه به ترتیب حرف الفبا و به تفکیک اقامت در خارج و داخل و دانشگاهها و موسسات پژوهشی داخل اشاره می شود. غایبان طیف متنوعی را تشکیل می دهند و برای عدم شرکت خود دلائل متفاوتی دارند. اما 55 ایرانی شاخصی که نامشان در فهرست سخنرانان همایش روز جهانی فلسفه دیده نمی شود مهمترین اساتید، نویسندگان، مترجمان و مولدان اندیشه فلسفی در ایران معاصر هستند. در این فهرست به اساتید فلسفه اسلامی حوزوی اشاره نشده است، و الا فهرست طولانی تر این است. اساتید و مترجمان ایرانی فلسفه مقیم خارج: داریوش آشوری، مهدی امین رضوی، حسین بشیریه، باقر پرهام، حمید دباشی، آرامش دوستدار، رامین جهانبگلو، عبدالکریم سروش، حسین ضیائی، محسن کدیور، پرویز مروج، آرش نراقی، سید حسین نصر، محمدرضا نیکفر اساتید و مترجمان آزاد فلسفه مقیم ایران: بابک احمدی، بهاء الدین خرمشاهی، محمد خواجوی، خشایار دیهیمی، مراد فرهادپور، مصطفی ملکیان دائرة المعارف بزرگ اسلامی: نصرالله پورجوادی، اصغر دادبه، داریوش شایگان، سیدجواد طباطبائی، کامران فانی، محمد جواد فریدزاده، عزت الله فولادوند، سید فتح الله مجتبائی، مهدی محقق، صمد موحد، محمدعلی موحد. دانشگاه تهران: سید محمدرضا حسینی بهشتی، نجفقلی حبیبی، محمود خاتمی، سعید زیباکلام، سید حمید طالب زاده، مهدی قوام صفری دانشگاه بهشتی: محمد ایلخانی، محمد سعید حنائی کاشانی، عبدالکریم رشیدیان، منوچهر صانعی دره بیدی، احمد علی اکبر مسگری، حسین واله دانشگاه علامه طباطبائی: علی اکبر احمدی، احمدعلی حیدری، هدایت علوی تبار، علی اصغر مصلح دانشگاه تربیت مدرس: سید علیرضا حسینی بهشتی، حاتم قادری دانشگاه آزاد اسلامی: موسی اکرمی، پرویز ضیاء شهابی، امیرعباس علی زمانی، سعید عدالت نژاد دانشگاه اصفهان: سعید بینای مطلق دانشگاه شیراز: سعید رحیمیان

 
 

Things you can do from here: